حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/حالیا-مصلحت-وقت-در-آن-می-بینم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. حالیا مصلحت وقت در آن می بینم

    که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم

  2. جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم

    یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم

  3. جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم

    تا حریفان دغا را به جهان کم بینم

  4. سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو

    گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم

  5. بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح

    شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم

  6. سینه تنگ من و بار غم او هیهات

    مرد این بار گران نیست دل مسکینم

  7. من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر

    این متاعم که همی بینی و کمتر زینم

  8. بنده آصف عهدم دلم از راه مبر

    که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم

  9. بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند

    که مکدر شود آیینه مهرآیینم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
که مکدر شود آیینه مهرآیینم حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
که مکدر شود آیینه مهرآیینم حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او
  • پس زمینه شب متن نوشته:  که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
که مکدر شود آیینه مهرآیینم حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او هی
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
که مکدر شود آیینه مهرآیینم حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نی
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل م
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل م
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مرد این بار گران نیست دل