دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دلبر-برفت-و-دلشدگان-را-خبر-نکرد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)

  1. دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

    یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

  2. یا بخت من طریق مروت فروگذاشت

    یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

  3. گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

    چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

  4. شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من

    سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

  5. هر کس که دید روی تو بوسید چشم من

    کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

  6. من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع

    او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
  • پس زمینه شب متن نوشته:  یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
شوخی مکن که مرغ دل بی قرار من
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد