دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دوش-سودای-رخش-گفتم-ز-سر-بیرون-کنم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  1. دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم

    گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم

  2. قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم

    دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم

  3. نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار

    عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم

  4. زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه

    ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم

  5. ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی

    ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم

  6. من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست

    صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم

  7. ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن

    تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای
  • پس زمینه شب متن نوشته:  گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای م
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قا
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
زردرویی می کشم زان طبع نازک بی گناه
ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کن