سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/سحر-چون-خسرو-خاور-علم-بر-کوهساران-زد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)

  1. سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد

    به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

  2. چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست

    برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد

  3. نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست

    گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد

  4. من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست

    که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

  5. کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری

    کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد

  6. خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین

    خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

  7. در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم

    چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد

  8. منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم

    زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد

  9. شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور

    که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد

  10. از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد

    زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد

  11. ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید

    که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد

  12. دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل

    که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد

  13. نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است

    بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
بده کام دل حافظ که فا
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
بده کام دل حافظ که فا
  • پس زمینه شب متن نوشته:  به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
بده کام دل حافظ که فال
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
گره بگشود از ابرو و بر دل های یاران زد
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
بده کام دل حافظ که فا
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
نظر بر
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
نظر بر قرعه ت
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
نظر بر قرعه ت
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
نظر بر قرعه