-
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست
-
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
-
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
-
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
-
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
-
نخفته ام ز خیالی که می پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
-
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
-
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
-
چه ساز بود که در پرده می زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
-
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/چو-بشنوی-سخن-اهل-دل-مگو-که-خطاست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
می دانید چرا شاعر در دیر مغان عزیز و محترم است؟ دلیل آن چیزی جز آن آتش جاودان نیست که همیشه در دل عاشق روشن است
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید: