-
آدم
-
ای رفته از بهشت
-
ای مانده در زمین
-
عریان و پاک و بکره و تفته مانده ام
-
هانم برشو و ببین
-
تا اوج قله هاش همه خواهش است و بس
-
این سینه ها در آرزوی باروز شدن
-
وین ساقه های سنگ ستم می کشند سخت
-
از جان خشک خویش و غم بی ثمر شدن
-
دیری است یاوه مانده و بی تاب و بی قرار
-
نه خنده می زنم
-
نه گریه می کنم
-
بگرفته در گلوی من آواز چشمه سار
-
بی ککل گیاه هوس بی نسیم عشق
-
بی حاصل است مزرعه سبز ماهتاب
-
بیهوده است جنبش گهواره های موج
-
بی رونق است جلوه ایینه های آب
-
بر گونه های من
-
شط گیسوان خویش پریشان نمی کند
-
وین آسمان خشک
-
بسته است در نگاهم و باران نمی کند
-
در هر کران من
-
خالی است جای تو
-
اینجا نشان معجزه دستهات نیست
-
اینجا نشان معجزه دستهات نیست
-
اینجا نشانه نیست هم از جای پای تو
-
تنها نمی تپد دل من از جدایی ات
-
شب را ستاره هاست
-
زین زردگونه ها
-
آدم
-
کوته مکن نوازش دست خدایی ات
-
شبها در آسمان
-
در این حرمسرای نه سلطانش از ازل
-
چشم هزار اختر دیگر به سوی توست
-
وین پچ پچ همیشگی دختران بام
-
در هر کنارگوشه همه گفتگوی توست
-
آدم
-
بیرون شو از زمین
-
چونان که از بهشت
-
تو دستکار رنجی و پرورده امید
-
راحت بنه گریز دگر کن ز سرنوشت
-
حوا هووی پاکدل آفرینش است
-
با او بیا به راه
-
با او بیا که عشق دهان وکند به شعر
-
کاو از او ز پنجره ماه دلکش است