-
یک سریه می فرستادش رسول
به هر جنگ کافر و دفع فضول
-
یک جوانی را گزید او از هذیل
میر لشکر کردش و سالار خیل
-
اصل لشکر بی گمان سرور بود
قوم بی سرور تن بی سر بود
-
این همه که مرده و پژمرده ای
زان بود که ترک سرور کرده ای
-
از کسل وز بخل وز ما و منی
می کشی سر خویش را سر می کنی
-
هم چو استوری که بگریزد ز بار
او سر خود گیرد اندر کوهسار
-
صاحبش در پی دوان کای خیره سر
هر طرف گرگیست اندر قصد خر
-
گر ز چشمم این زمان غایب شوی
پیشت آید هر طرف گرگ قوی
-
استخوانت را بخاید چون شکر
که نبینی زندگانی را دگر
-
آن مگیر آخر بمانی از علف
آتش از بی هیزمی گردد تلف
-
هین بمگریز از تصرف کردنم
وز گرانی بار که جانت منم
-
تو ستوری هم که نفست غالبست
حکم غالب را بود ای خودپرست
-
خر نخواندت اسپ خواندت ذوالجلال
اسپ تازی را عرب گوید تعال
-
میر آخر بود حق را مصطفی
بهر استوران نفس پر جفا
-
قل تعالوا گفت از جذب کرم
تا ریاضتتان دهم من رایضم
-
نفسها را تا مروض کرده ام
زین ستوران بس لگدها خورده ام
-
هر کجا باشد ریاضت باره ای
از لگدهااش نباشد چاره ای
-
لاجرم اغلب بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
-
سکسکانید از دمم یرغا روید
تا یواش و مرکب سلطان شوید
-
قل تعالوا قل تعالو گفت رب
ای ستوران رمیده از ادب
-
گر نیایند ای نبی غمگین مشو
زان دو بی تمکین تو پر از کین مشو
-
گوش بعضی زین تعالواها کرست
هر ستوری را صطبلی دیگرست
-
منهزم گردند بعضی زین ندا
هست هر اسپی طویله او جدا
-
منقبض گردند بعضی زین قصص
زانک هر مرغی جدا دارد قفص
-
خود ملایک نیز ناهمتا بدند
زین سبب بر آسمان صف صف شدند
-
کودکان گرچه به یک مکتب درند
در سبق هر یک ز یک بالاترند
-
مشرقی و مغربی را حسهاست
منصب دیدار حس چشم راست
-
صد هزاران گوشها گر صف زنند
جمله محتاجان چشم روشن اند
-
باز صف گوشها را منصبی
در سماع جان و اخبار و نبی
-
صد هزاران چشم را آن راه نیست
هیچ چشمی از سماع آگاه نیست
-
هم چنین هر حس یک یک می شمر
هر یکی معزول از آن کار دگر
-
پنج حس ظاهر و پنج اندرون
ده صف اند اندر قیام الصافون
-
هر کسی کو از صف دین سرکشست
می رود سوی صفی کان واپسست
-
تو ز گفتار تعالوا کم مکن
کیمیای بس شگرفست این سخن
-
گر مسی گردد ز گفتارت نفیر
کیمیا را هیچ از وی وام گیر
-
این زمان گر بست نفس ساحرش
گفت تو سودش کند در آخرش
-
قل تعالوا قل تعالوا ای غلام
هین که ان الله یدعوا للسلام
-
خواجه باز آ از منی و از سری
سروری جو کم طلب کن سروری