-
آن یکی در خانه ای در می گریخت
زرد رو و لب کبود و رنگ ریخت
-
صاحب خانه بگفتش خیر هست
که همی لرزد ترا چون پیر دست
-
واقعه چونست چون بگریختی
رنگ رخساره چنین چون ریختی
-
گفت بهر سخره شاه حرون
خر همی گیرند امروز از برون
-
گفت می گیرند کو خر جان عم
چون نه ای خر رو ترا زین چیست غم
-
گفت بس جدند و گرم اندر گرفت
گر خرم گیرند هم نبود شگفت
-
بهر خرگیری بر آوردند دست
جدجد تمییز هم برخاستست
-
چونک بی تمییزیان مان سرورند
صاحب خر را به جای خر برند
-
نیست شاه شهر ما بیهوده گیر
هست تمییزش سمیعست و بصیر
-
آدمی باش و ز خرگیران مترس
خر نه ای ای عیسی دوران مترس
-
چرخ چارم هم ز نور تو پرست
حاش لله که مقامت آخرست
-
تو ز چرخ و اختران هم برتری
گرچه بهر مصلحت در آخری
-
میر آخر دیگر و خر دیگرست
نه هر آنک اندر آخر شد خرست
-
چه در افتادیم در دنبال خر
از گلستان گوی و از گلهای تر
-
از انار و از ترنج و شاخ سیب
وز شراب و شاهدان بی حساب
-
یا از آن دریا که موجش گوهرست
گوهرش گوینده و بیناورست
-
یا از آن مرغان که گل چین می کنند
بیضه ها زرین و سیمین می کنند
-
یا از آن بازان که کبکان پرورند
هم نگون اشکم هم استان می پرند
-
نردبانهاییست پنهان در جهان
پایه پایه تا عنان آسمان
-
هر گره را نردبانی دیگرست
هر روش را آسمانی دیگرست
-
هر یکی از حال دیگر بی خبر
ملک با پهنا و بی پایان و سر
-
این در آن حیران که او از چیست خوش
وآن درین خیره که حیرت چیستش
-
صحن ارض الله واسع آمده
هر درختی از زمینی سر زده
-
بر درختان شکر گویان برگ و شاخ
که زهی ملک و زهی عرصه فراخ
-
بلبلان گرد شکوفه پر گره
که از آنچ می خوری ما را بده
-
این سخن پایان ندارد کن رجوع
سوی آن روباه و شیر و سقم و جوع
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/حکایت-آن-شخص-کی-از-ترس-خویشتن-را-در-خانه-ای-انداخت-رخها-زرد-چون-ز
روباه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.