-
گازری بود و مر او را یک خری
پشت ریش اشکم تهی و لاغری
-
در میان سنگ لاخ بی گیاه
روز تا شب بی نوا و بی پناه
-
بهر خوردن جز که آب آنجا نبود
روز و شب بد خر در آن کور و کبود
-
آن حوالی نیستان و بیشه بود
شیر بود آنجا که صیدش پیشه بود
-
شیر را با پیل نر جنگ اوفتاد
خسته شد آن شیر و ماند از اصطیاد
-
مدتی وا ماند زان ضعف از شکار
بی نوا ماندند دد از چاشت خوار
-
زانک باقی خوار شیر ایشان بدند
شیر چون رنجور شد تنگ آمدند
-
شیر یک روباه را فرمود رو
مر خری را بهر من صیاد شو
-
گر خری یابی به گرد مرغزار
رو فسونش خوان فریبانش بیار
-
چون بیابم قوتی از گوشت خر
پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر
-
اندکی من می خورم باقی شما
من سبب باشم شما را در نوا
-
یا خری یا گاو بهر من بجوی
زان فسونهایی که می دانی بگوی
-
از فسون و از سخنهای خوشش
از سرش بیرون کن و اینجا کشش
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/حکایت-در-بیان-آنک-کسی-توبه-کند-و-پشیمان-شود-و-باز-آن-پشیمانیها-را
روباه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.