0


مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/حکایت-در-بیان-توبه-نصوح-کی-چنانک-شیر-از-پستان-بیرون-آید-باز-در-پس

  1. بود مردی پیش ازین نامش نصوح

    بد ز دلاکی زن او را فتوح

  2. بود روی او چو رخسار زنان

    مردی خود را همی کرد او نهان

  3. او به حمام زنان دلاک بود

    در دغا و حیله بس چالاک بود

  4. سالها می کرد دلاکی و کس

    بو نبرد از حال و سر آن هوس

  5. زانک آواز و رخش زن وار بود

    لیک شهوت کامل و بیدار بود

  6. چادر و سربند پوشیده و نقاب

    مرد شهوانی و در غره شباب

  7. دختران خسروان را زین طریق

    خوش همی مالید و می شست آن عشیق

  8. توبه ها می کرد و پا در می کشید

    نفس کافر توبه اش را می درید

  9. رفت پیش عارفی آن زشت کار

    گفت ما را در دعایی یاد دار

  10. سر او دانست آن آزادمرد

    لیک چون حلم خدا پیدا نکرد

  11. بر لبش قفلست و در دل رازها

    لب خموش و دل پر از آوازها

  12. عارفان که جام حق نوشیده اند

    رازها دانسته و پوشیده اند

  13. هر کرا اسرار کار آموختند

    مهر کردند و دهانش دوختند

  14. سست خندید و بگفت ای بدنهاد

    زانک دانی ایزدت توبه دهاد

نظرات کاربران

درخواست‌های کاربران برای معنی و بازگردانی و ترجمه و تفسیر و توضیح بیت‌ها

ثبت درخواست معنی و تفسیر

چنانچه در رابطه با مفهوم یا تفسیر کلمه یا عبارتی از این شعر، نیازمند توضیح می باشید، درخواست خود را از طریق فرم زیر مطرح نمایید. همچنین اگر قادر به راهنمایی و ارائه توضیحات برای درخواست های مطرح شده هستید، می توانید پاسخ خود را با کلیک روی دکمه پاسخ ارسال فرمایید.

نظرات و دیدگاه‌های کاربران

فرم ارسال نظر

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.