-
من چو آدم بودم اول حبس کرب
پر شد اکنون نسل جانم شرق و غرب
-
من گدا بودم درین خانه چو چاه
شاه گشتم قصر باید بهر شاه
-
قصرها خود مر شهان را مانسست
مرده را خانه و مکان گوری بسست
-
انبیا را تنگ آمد این جهان
چون شهان رفتند اندر لامکان
-
مردگان را این جهان بنمود فر
ظاهرش زفت و به معنی تنگ بر
-
گر نبودی تنگ این افغان ز چیست
چون دو تا شد هر که در وی بیش زیست
-
در زمان خواب چون آزاد شد
زان مکان بنگر که جان چون شاد شد
-
ظالم از ظلم طبیعت باز رست
مرد زندانی ز فکر حبس جست
-
این زمین و آسمان بس فراخ
سخت تنگ آمد به هنگام مناخ
-
جسم بند آمد فراخ وسخت تنگ
خنده او گریه فخرش جمله ننگ