مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/داستان-آن-مرد-کی-وظیفه-داشت-از-محتسب-تبریز-و-وامها-کرده-بود-بر-ام

  1. آن یکی درویش ز اطراف دیار

    جانب تبریز آمد وامدار

  2. نه هزارش وام بد از زر مگر

    بود در تبریز بدرالدین عمر

  3. محتسب بد او به دل بحر آمده

    هر سر مویش یکی حاتم کده

  4. حاتم ار بودی گدای او شدی

    سر نهادی خاک پای او شدی

  5. گر بدادی تشنه را بحری زلال

    در کرم شرمنده بودی زان نوال

  6. ور بکردی ذره ای را مشرقی

    بودی آن در همتش نالایقی

  7. بر امید او بیامد آن غریب

    کو غریبان را بدی خویش و نسیب

  8. با درش بود آن غریب آموخته

    وام بی حد از عطایش توخته

  9. هم به پشت آن کریم او وام کرد

    که ببخششهاش واثق بود مرد

  10. لا ابالی گشته زو و وام جو

    بر امید قلزم اکرام خو

  11. وام داران روترش او شادکام

    هم چو گل خندان از آن روض الکرام

  12. گرم شد پشتش ز خورشید عرب

    چه غمستش از سبال بولهب

  13. چونک دارد عهد و پیوند سحاب

    کی دریغ آید ز سقایانش آب

  14. ساحران واقف از دست خدا

    کی نهند این دست و پا را دست و پا

  15. روبهی که هست زان شیرانش پشت

    بشکند کله پلنگان را به مشت

  • نوال

    نَوال
    دهش، بخشش
    بهره، نصیب
    سزاوار
  • روبهی

    روباه
    روبه
    جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.