-
جامه خواب آورد و گسترد آن عجوز
گفت امکان نه و باطن پر ز سوز
-
گر بگویم متهم دارد مرا
ور نگویم جد شود این ماجرا
-
فال بد رنجور گرداند همی
آدمی را که نبودستش غمی
-
قول پیغامبر قبوله یفرض
ان تمارضتم لدینا تمرضوا
-
گر بگویم او خیالی بر زند
فعل دارد زن که خلوت می کند
-
مر مرا از خانه بیرون می کند
بهر فسقی فعل و افسون می کند
-
جامه خوابش کرد و استاد اوفتاد
آه آه و ناله از وی می بزاد
-
کودکان آنجا نشستند و نهان
درس می خواندند با صد اندهان
-
کین همه کردیم و ما زندانییم
بد بنایی بود ما بد بانییم