-
درک وجدانی به جای حس بود
هر دو در یک جدول ای عم می رود
-
نغز می آید برو کن یا مکن
امر و نهی و ماجراها و سخن
-
این که فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیارست ای صنم
-
وان پشیمانی که خوردی زان بدی
ز اختیار خویش گشتی مهتدی
-
جمله قران امر و نهیست و وعید
امر کردن سنگ مرمر را کی دید
-
هیچ دانا هیچ عاقل این کند
با کلوخ و سنگ خشم و کین کند
-
که بگفتم کین چنین کن یا چنان
چون نکردید ای موات و عاجزان
-
عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ
عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ
-
کای غلام بسته دست اشکسته پا
نیزه برگیر و بیا سوی وغا
-
خالقی که اختر و گردون کند
امر و نهی جاهلانه چون کند
-
احتمال عجز از حق راندی
جاهل و گیج و سفیهش خواندی
-
عجز نبود از قدر ور گر بود
جاهلی از عاجزی بدتر بود
-
ترک می گوید قنق را از کرم
بی سگ و بی دلق آ سوی درم
-
وز فلان سوی اندر آ هین با ادب
تا سگم بندد ز تو دندان و لب
-
تو به عکس آن کنی بر در روی
لاجرم از زخم سگ خسته شوی
-
آن چنان رو که غلامان رفته اند
تا سگش گردد حلیم و مهرمند
-
تو سگی با خود بری یا روبهی
سگ بشورد از بن هر خرگهی
-
غیر حق را گر نباشد اختیار
خشم چون می آیدت بر جرم دار
-
چون همی خایی تو دندان بر عدو
چون همی بینی گناه و جرم ازو
-
گر ز سقف خانه چوبی بشکند
بر تو افتد سخت مجروحت کند
-
هیچ خشمی آیدت بر چوب سقف
هیچ اندر کین او باشی تو وقف
-
که چرا بر من زد و دستم شکست
او عدو و خصم جان من بدست
-
کودکان خرد را چون می زنی
چون بزرگان را منزه می کنی
-
آنک دزدد مال تو گویی بگیر
دست و پایش را ببر سازش اسیر
-
وآنک قصد عورت تو می کند
صد هزاران خشم از تو می دمد
-
گر بیاید سیل و رخت تو برد
هیچ با سیل آورد کینی خرد
-
ور بیامد باد و دستارت ربود
کی ترا با باد دل خشمی نمود
-
خشم در تو شد بیان اختیار
تا نگویی جبریانه اعتذار
-
گر شتربان اشتری را می زند
آن شتر قصد زننده می کند
-
خشم اشتر نیست با آن چوب او
پس ز مختاری شتر بردست بو
-
هم چنین سگ گر برو سنگی زنی
بر تو آرد حمله گردد منثنی
-
سنگ را گر گیرد از خشم توست
که تو دوری و ندارد بر تو دست
-
عقل حیوانی چو دانست اختیار
این مگو ای عقل انسان شرم دار
-
روشنست این لیکن از طمع سحور
آن خورنده چشم می بندد ز نور
-
چونک کلی میل او نان خوردنیست
رو به تاریکی نهد که روز نیست
-
حرص چون خورشید را پنهان کند
چه عجب گر پشت بر برهان کند
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/درک-وجدانی-چون-اختیار-و-اضطرار-و-خشم-و-اصطبار-و-سیری-و-ناهار-به-ج
روبهی
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.