-
بلعم با عور را خلق جهان
سغبه شد مانند عیسی زمان
-
سجده ناوردند کس را دون او
صحت رنجور بود افسون او
-
پنجه زد با موسی از کبر و کمال
آنچنان شد که شنیدستی تو حال
-
صد هزار ابلیس و بلعم در جهان
همچنین بودست پیدا و نهان
-
این دو را مشهور گردانید اله
تا که باشد این دو بر باقی گواه
-
این دو دزد آویخت از دار بلند
ورنه اندر قهر بس دزدان بدند
-
این دو را پرچم به سوی شهر برد
کشتگان قهر را نتوان شمرد
-
نازنینی تو ولی در حد خویش
الله الله پا منه از حد بیش
-
گر زنی بر نازنین تر از خودت
در تگ هفتم زمین زیر آردت
-
قصه عاد و ثمود از بهر چیست
تا بدانی کانبیا را نازکیست
-
این نشان خسف و قذف و صاعقه
شد بیان عز نفس ناطقه
-
جمله حیوان را پی انسان بکش
جمله انسان را بکش از بهر هش
-
هش چه باشد عقل کل هوشمند
هوش جزوی هش بود اما نژند
-
جمله حیوانات وحشی ز آدمی
باشد از حیوان انسی در کمی
-
خون آنها خلق را باشد سبیل
زانک وحشی اند از عقل جلیل
-
عزت وحشی بدین افتاد پست
که مر انسان را مخالف آمدست
-
پس چه عزت باشدت ای نادره
چون شدی تو حمر مستنفره
-
خر نشاید کشت از بهر صلاح
چون شود وحشی شود خونش مباح
-
گرچه خر را دانش زاجر نبود
هیچ معذورش نمی دارد ودود
-
پس چو وحشی شد از آن دم آدمی
کی بود معذور ای یار سمی
-
لاجرم کفار را شد خون مباح
همچو وحشی پیش نشاب و رماح
-
جفت و فرزندانشان جمله سبیل
زانک بی عقلند و مردود و ذلیل
-
باز عقلی کو رمد از عقل عقل
کرد از عقلی به حیوانات نقل