-
چونک تا اقصای هندستان رسید
در بیابان طوطیی چندی بدید
-
مرکب استانید پس آواز داد
آن سلام و آن امانت باز داد
-
طوطیی زان طوطیان لرزید بس
اوفتاد و مرد و بگسستش نفس
-
شد پشیمان خواجه از گفت خبر
گفت رفتم در هلاک جانور
-
این مگر خویشست با آن طوطیک
این مگر دو جسم بود و روح یک
-
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
-
این زبان چون سنگ و هم آهن وشست
وانچ بجهد از زبان چون آتشست
-
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
-
زانک تاریکست و هر سو پنبه زار
درمیان پنبه چون باشد شرار
-
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
-
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
-
جانها در اصل خود عیسی دمند
یک زمان زخمند و گاهی مرهمند
-
گر حجاب از جانها بر خاستی
گفت هر جانی مسیح آساستی
-
گر سخن خواهی که گویی چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور
-
صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان
-
هرکه صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/دیدن-خواجه-طوطیان-هندوستان-را-در-دشت-و-پیغام-رسانیدن-از-آن-طوطی
روبهان
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.