مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/سبب-عداوت-عام-و-بیگانه-زیستن-ایشان-به-اولیا-خدا-کی-بحقشان-می-خوا

  1. بلک از چفسیدگی در خان و مان

    تلخشان آید شنیدن این بیان

  2. خرقه ای بر ریش خر چفسید سخت

    چونک خواهی بر کنی زو لخت لخت

  3. جفته اندازد یقین آن خر ز درد

    حبذا آن کس کزو پرهیز کرد

  4. خاصه پنجه ریش و هر جا خرقه ای

    بر سرش چفسیده در نم غرقه ای

  5. خان و مان چون خرقه و این حرص ریش

    حرص هر که بیش باشد ریش بیش

  6. خان و مان چغد ویرانست و بس

    نشنود اوصاف بغداد و طبس

  7. گر بیاید باز سلطانی ز راه

    صد خبر آرد بدین چغدان ز شاه

  8. شرح دارالملک و باغستان و جو

    پس برو افسوس دارد صد عدو

  9. که چه باز آورد افسانه کهن

    کز گزاف و لاف می بافد سخن

  10. کهنه ایشانند و پوسیده ابد

    ورنه آن دم کهنه را نو می کند

  11. مردگان کهنه را جان می دهد

    تاج عقل و نور ایمان می دهد

  12. دل مدزد از دلربای روح بخش

    که سوارت می کند بر پشت رخش

  13. سر مدزد از سر فراز تاج ده

    کو ز پای دل گشاید صد گره

  14. با کی گویم در همه ده زنده کو

    سوی آب زندگی پوینده کو

  15. تو به یک خواری گریزانی ز عشق

    تو به جز نامی چه می دانی ز عشق

  16. عشق را صد ناز و استکبار هست

    عشق با صد ناز می آید به دست

  17. عشق چون وافیست وافی می خرد

    در حریف بی وفا می ننگرد

  18. چون درختست آدمی و بیخ عهد

    بیخ را تیمار می باید به جهد

  19. عهد فاسد بیخ پوسیده بود

    وز ثمار و لطف ببریده بود

  20. شاخ و برگ نخل گر چه سبز بود

    با فساد بیخ سبزی نیست سود

  21. ور ندارد برگ سبز و بیخ هست

    عاقبت بیرون کند صد برگ دست

  22. تو مشو غره به علمش عهد جو

    علم چون قشرست و عهدش مغز او