-
برد خر را روبهک تا پیش شیر
پاره پاره کردش آن شیر دلیر
-
تشنه شد از کوشش آن سلطان دد
رفت سوی چشمه تا آبی خورد
-
روبهک خورد آن جگربند و دلش
آن زمان چون فرصتی شد حاصلش
-
شیر چون وا گشت از چشمه به خور
جست در خر دل نه دل بد نه جگر
-
گفت روبه را جگر کو دل چه شد
که نباشد جانور را زین دو بد
-
گفت گر بودی ورا دل یا جگر
کی بدینجا آمدی بار دگر
-
آن قیامت دیده بود و رستخیز
وآن ز کوه افتادن و هول و گریز
-
گر جگر بودی ورا یا دل بدی
بار دیگر کی بر تو آمدی
-
چون نباشد نور دل دل نیست آن
چون نباشد روح جز گل نیست آن
-
آن زجاجی کو ندارد نور جان
بول و قاروره ست قندیلش مخوان
-
نور مصباحست داد ذوالجلال
صنعت خلقست آن شیشه و سفال
-
لاجرم در ظرف باشد اعتداد
در لهبها نبود الا اتحاد
-
نور شش قندیل چون آمیختند
نیست اندر نورشان اعداد و چند
-
آن جهود از ظرفها مشرک شده ست
نور دید آن مؤمن و مدرک شده ست
-
چون نظر بر ظرف افتد روح را
پس دو بیند شیث را و نوح را
-
جو که آبش هست جو خود آن بود
آدمی آنست کو را جان بود
-
این نه مردانند اینها صورتند
مرده نانند و کشته شهوتند
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/صید-کردن-شیر-آن-خر-را-و-تشنه-شدن-شیر-از-کوشش-رفت-به-چشمه-تا-آب-خو
روبه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.