-
نقش درویشست او نه اهل نان
نقش سگ را تو مینداز استخوان
-
فقر لقمه دارد او نه فقر حق
پیش نقش مرده ای کم نه طبق
-
ماهی خاکی بود درویش نان
شکل ماهی لیک از دریا رمان
-
مرغ خانه ست او نه سیمرغ هوا
لوت نوشد او ننوشد از خدا
-
عاشق حقست او بهر نوال
نیست جانش عاشق حسن و جمال
-
گر توهم می کند او عشق ذات
ذات نبود وهم اسما و صفات
-
وهم مخلوقست و مولود آمدست
حق نزاییده ست او لم یولدست
-
عاشق تصویر و وهم خویشتن
کی بود از عاشقان ذوالمنن
-
عاشق آن وهم اگر صادق بود
آن مجاز او حقیقت کش شود
-
شرح می خواهد بیان این سخن
لیک می ترسم ز افهام کهن
-
فهمهای کهنه کوته نظر
صد خیال بد در آرد در فکر
-
بر سماع راست هر کس چیر نیست
لقمه هر مرغکی انجیر نیست
-
خاصه مرغی مرده ای پوسیده ای
پرخیالی اعمیی بی دیده ای
-
نقش ماهی را چه دریا و چه خاک
رنگ هندو را چه صابون و چه زاک
-
نقش اگر غمگین نگاری بر ورق
او ندارد از غم و شادی سبق
-
صورتش غمگین و او فارغ از آن
صورتش خندان و او زان بی نشان
-
وین غم و شادی که اندر دل حظیست
پیش آن شادی و غم جز نقش نیست
-
صورت غمگین نقش از بهر ماست
تا که ما را یاد آید راه راست
-
صورت خندان نقش از بهر تست
تا از آن صورت شود معنی درست
-
نقشهایی کاندرین حمامهاست
از برون جامه کن چون جامه هاست
-
تا برونی جامه ها بینی و بس
جامه بیرون کن درآ ای هم نفس
-
زانک با جامه درون سو راه نیست
تن ز جان جامه ز تن آگاه نیست
مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/فرق-میان-آنک-درویش-است-به-خدا-و-تشنه-خدا-و-میان-آنک-درویش-است-از
نوال
- نَوال
- دهش، بخشش
- بهره، نصیب
- سزاوار