-
آن غزان ترک خون ریز آمدند
بهر یغما بر دهی ناگه زدند
-
دو کس از اعیان آن ده یافتند
در هلاک آن یکی بشتافتند
-
دست بستندش که قربانش کنند
گفت ای شاهان و ارکان بلند
-
در چه مرگم چرا می افکنید
از چه آخر تشنه خون منید
-
چیست حکمت چه غرض در کشتنم
چون چنین درویشم و عریان تنم
-
گفت تا هیبت برین یارت زند
تا بترسد او و زر پیدا کند
-
گفت آخر او ز من مسکین ترست
گفت قاصد کرده است او را زرست
-
گفت چون وهمست ما هر دو یکیم
در مقام احتمال و در شکیم
-
خود ورا بکشید اول ای شهان
تا بترسم من دهم زر را نشان
-
پس کرمهای الهی بین که ما
آمدیم آخر زمان در انتها
-
آخرین قرنها پیش از قرون
در حدیثست آخرون السابقون
-
تا هلاک قوم نوح و قوم هود
عارض رحمت بجان ما نمود
-
کشت ایشان را که ما ترسیم ازو
ور خود این بر عکس کردی وای تو