-
یک مثال دیگر اندر کژروی
شاید ار از نقل قرآن بشنوی
-
این چنین کژ بازیی در جفت و طاق
با نبی می باختند اهل نفاق
-
کز برای عز دین احمدی
مسجدی سازیم و بود آن مرتدی
-
این چنین کژ بازیی می باختند
مسجدی جز مسجد او ساختند
-
سقف و فرش و قبه اش آراسته
لیک تفریق جماعت خواسته
-
نزد پیغامبر بلابه آمدند
همچو اشتر پیش او زانو زدند
-
کای رسول حق برای محسنی
سوی آن مسجد قدم رنجه کنی
-
تا مبارک گردد از اقدام تو
تا قیامت تازه بادا نام تو
-
مسجد روز گلست و روز ابر
مسجد روز ضرورت وقت فقر
-
تا غریبی یابد آنجا خیر و جا
تا فراوان گردد این خدمت سرا
-
تا شعار دین شود بسیار و پر
زانک با یاران شود خوش کار مر
-
ساعتی آن جایگه تشریف ده
تزکیه مان کن ز ما تعریف ده
-
مسجد و اصحاب مسجد را نواز
تو مهی ما شب دمی با ما بساز
-
تا شود شب از جمالت همچو روز
ای جمالت آفتاب جان فروز
-
ای دریغا کان سخن از دل بدی
تا مراد آن نفر حاصل شدی
-
لطف کاید بی دل و جان در زبان
همچو سبزه تون بود ای دوستان
-
هم ز دورش بنگر و اندر گذر
خوردن و بو را نشاید ای پسر
-
سوی لطف بی وفایان هین مرو
کان پل ویران بود نیکو شنو
-
گر قدم را جاهلی بر وی زند
بشکند پل و آن قدم را بشکند
-
هر کجا لشکر شکسته میشود
از دو سه سست مخنث می بود
-
در صف آید با سلاح او مردوار
دل برو بنهند کاینک یار غار
-
رو بگرداند چو بیند زخم را
رفتن او بشکند پشت ترا
-
این درازست و فراوان می شود
وآنچ مقصودست پنهان می شود