-
گفت پیغامبر که ان فی البیان
سحرا و حق گفت آن خوش پهلوان
-
هین مکن جلدی برو ای بوالکرم
مسجد و ما را مکن زین متهم
-
که بگوید دشمنی از دشمنی
آتشی در ما زند فردا دنی
-
که بتاسانید او را ظالمی
بر بهانه مسجد او بد سالمی
-
تا بهانه قتل بر مسجد نهد
چونک بدنامست مسجد او جهد
-
تهمتی بر ما منه ای سخت جان
که نه ایم آمن ز مکر دشمنان
-
هین برو جلدی مکن سودا مپز
که نتان پیمود کیوان را بگز
-
چون تو بسیاران بلافیده ز بخت
ریش خود بر کنده یک یک لخت لخت
-
هین برو کوتاه کن این قیل و قال
خویش و ما را در میفکن در وبال