-
چو خسرو نامه شیرین فرو خواند
از آن شیرین سخن عاجز فرو ماند
-
به خود گفتا جوابست این نه جنگ است
کلوخ انداز را پاداش سنگست
-
جواب آنچه بایستش دریدن
شنیدم آنچه می باید شنیدن
-
دگر باره شد از شیرین شکرخواه
که غوغای مگس برخاست از راه
-
ز کار آشوبی مریم بر آسود
رطب بی استخوان شد شمع بی دود
-
چو مریم کرد دست از جشن کوتاه
جهان چون جشن مریم گشت بر شاه
-
چو دشمن شد همه کاری به کامست
یکی آب از پس دشمن تمام است
-
به شیرین چند چربی ها فرستاد
به روغن نرم کرد آهن ز پولاد
-
بت فرمانبرش فرمان پذیرفت
که دردی داشت کان درمان پذیرفت
-
به خسرو پیش از آنش بود پندار
کزان نیکوترش باشد طلب کار
-
فرستد مهد و در کاوینش آورد
به مهد خود عروس آیینش آرد
-
به دفترها عتاب آغاز می کرد
عتابش بیش می شد ناز می کرد
-
متاع نیکوی بر کار می دید
بها می کرد چون بازار می دید
-
متاع از مشتری یابد روائی
به دیده قدر گیرد روشنائی
-
ز بهر سود خود این پند بنیوش
متاعی کان بنخرند از تو مفروش
-
در آن دیدست دولت سودمندی
که چون یابی روائی در نبندی
-
ملک دم داد و شیرین دم نمی خورد
ز ناز خویش موئی کم نمی کرد
-
چو عاجز گشت از آن ناز به خروار
نهاد اندیشه را بر چاره کار
-
که یاری مهربان آرد فرا چنگ
به رهواری همی راند خر لنگ
-
سرو کاری ز بهر خویش گیرد
سر از کاری دگر در پیش گیرد
-
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست
رسیدن نامه شیرین به خسرو
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/رسیدن-نامه-شیرین-به-خسرو
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)