-
بس کن ای جادوی سخن پیوند
سخن رفته چند گوئی چند
-
چون گل از کام خود برار نفس
کام تو عطرسازی کام تو بس
-
آنچنان رفت عهد من ز نخست
باکه؟ با آنکه عهد اوست درست
-
کانچه گوینده دگر گفتست
ما به می خوردنیم و او خفتنست
-
بازش اندیشه مال خود نکنم
بد بود بد خصال خود نکنم
-
تا توانم چو باد نوروزی
نکنم دعوی کهن دوزی
-
گرچه در شیوه گهر سفتن
شرط من نیست گفته واگفتن
-
لیک چون ره به گنج خانه یکیست
تیرها گر دو شد نشانه یکیست
-
چون نباشد ز باز گفت گزیر
دانم انگیخت از پلاس حریر
-
دو مطرز به کیمیای سخن
تازه کردند نقدهای کهن
-
آن ز مس کرد نقره نقره خاص
وین کند نقره را به زر خلاص
-
مس چو دیدی که نقره شد به عیار
نقره گر زر شود شگفت مدار
-
***
-
***
-
***
-
عقد پیوند این سریر بلند
این چنین داد عقد را پیوند
-
که چو بهرام گور گشت آگاه
زانچ بیگانه ای ربود کلاه
-
بر طلب کردن کلاه کیان
کینه را در گشاد و بست میان
-
داد نعمان منذرش یاری
در طلب کردن جهانداری
-
گنج از آن بیشتر که شاید گفت
گوهر افزون از آنکه شاید سفت
-
لشگر انگیخت بیش از اندازه
کینه ور تیز گشت و کین تازه
-
از یمن تا عدن ز روی شمار
در هم افتاد صدهزار سوار
-
همه پولاد پوش و آهن خای
کین کش و دیو بند و قلعه گشای
-
هر یکی در نورد خود شیری
قایم کشوری به شمشیری
-
در روارو فتاد موکب شاه
نم به ماهی رسید و گرد به ماه
-
ناله کرنای و روئین خم
در جگر کرده زهره ها را گم
-
کوس روئین بلند کرد آواز
زخمه بر کاسه ریخت کاسه نواز
-
کوه و صحرا ز بس نفیر و خروش
بر طبقهای آسمان زد جوش
-
لشگری بیشتر ز مور و ملخ
گرم کینه چو آتش دوزخ
-
پایگه جوی تخت شاه شدند
وز یمن سوی تختگاه شدند
-
آگهی یافت تخت گیر جهان
کاژدهائی دگر گشاد دهان
-
بر زمین آمد آسمان را میل
وز یمن سر برآورید سهیل
-
شیر نر پنجه برگشاد به زور
تا کند خصم را چو گور به گور
-
تخت گیرد کلاه بستاند
بنشیند غبار بنشاند
-
نامداران و موبدان سپاه
همه گرد آمدند بر در شاه
-
انجمن ساختند و رای زدند
سرکشی را به پشت پای زدند
-
رای ایشان بدان کشید انجام
که نویسند نامه بر بهرام
-
هرچه فرمود عقل بنوشتند
پوست ناکنده دانه را کشتند
-
کاتب نامه سخن پرداز
در سخن داد شرح حال دراز
-
نامه چون شد نبشته پیچیدند
رفتن راه را بسیچیدند
-
چون رسیدند و آمدند فرود
شاه نو را زمانه داد درود
-
حاجیان دل به کارشان دادند
بار جستند و بارشان دادند
-
داد بهرام شاه دستوری
تا فراتر شوند ازان دوری
-
پیش رفتند با هزار هراس
سجده بردند و داشتند سپاس
-
آن کزان جمله گوی دانش برد
بر سر نامه بوسه داد و سپرد
-
نامه را مهر برگشاد دبیر
خواند بر شهریار کشور گیر
لشگر کشیدن بهرام به ایران
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/لشگر-کشیدن-بهرام-به-ایران
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(23000 تومان)
نوروزی
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.