-
-
بارید ابر بر گل پژمرده ای و گفت
کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
-
ابر روی گلی پژمرده شروع به باریدن کرد و گفت: با قطره بارانی، برای گوش تو، گوشوارهای درست کردم
-
-
-
از بهر شستن رخ پاکیزه ات ز گرد
بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم
-
برای اینکه گرد و غبار را از چهره پاکیزه تو بشویم، آب پاک را از دریا گرفتم و با شتاب به سمت تو آمدم
-
-
-
خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا
رخساره ای نماند ز گرما گداختم
-
گل خندید و گفت: دیگر برای این بخشش تو دیر شده است چرا که از شدت گرما آتش گرفتم و دیگر چهره و رخساری از من باقی نمانده است.
-
-
-
ناسازگاری از فلک آمد وگرنه من
با خاک خوی کردم و با خار ساختم
-
چرخ تقدیر با من سر ناسازگاری داشت وگرنه من به خاک عادت کرده بودم و با همنشینی خار و خاشاک کنار آمده بودم
-
-
-
ننواخت هیچگاه مرا گرچه بیدریغ
هر زیر و بم که گفت قضا من نواختم
-
اگرچه سرنوشت هیچگاه من را بیدریغ مورد لطف و نوازش قرار نداد، هر آهنگی که سرنوشت از من درخواست کرد، آن را نواختم.
-
-
-
تا خیمه وجود من افراشت بخت گفت
کاز بهر واژگون شدنش برفراختم
-
هنگامی که تقدیر هستی من را همانند یک چادر برپا کرد، همان موقع گفت که این چادر را برای ویران کردنش، به پا ساختهام.
-
-
-
دیگر ز نرد هستیم امید برد نیست
کاز طاق و جفت آنچه مرا بود باختم
-
دیگر از روزگار امید بردن ندارم چرا که بخت و اقبال (طاق و جفت)، هر چه که داشتم از من گرفت.
-
-
-
منظور و مقصدی نشناسد بجز جفا
من با یکی نظاره جهان را شناختم
-
دنیا به غیر از جفا و ستم، هیچ هدف دیگری ندارد. من با یک نگاه دنیا را شناختم.
-
احسان بی ثمر
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/احسان-ثمر
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
هنگامی که احسان و نیکی ابر در باریدن، برای یک گل خشک امیدی به بار نمی آورد....
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
