-
-
نخودی گفت لوبیائی را
کز چه من گردم این چنین تو دراز
-
یک نخود به یک لوبیا گفت: چرا من گرد هستم و تو اینطور دراز هستی؟
-
-
-
گفت ما هر دو را بباید پخت
چاره ای نیست با زمانه بساز
-
لوبیا پاسخ داد: هر دوی ما باید پخته شویم. از این سرنوشت گریزی نیست. آنچه را روزگار برایت مقدر کرده است، بپذیر
-
-
-
رمز خلقت بما نگفت کسی
این حقیقت مپرس ز اهل مجاز
-
هیچ کس راز آفرینش را برای ما بازگو نکرد. از اهل مجاز (کسانی که در پی حقیقت نیستند) دربارهی این حقیقت پرسش نکن
-
-
-
کس بدین رزمگه ندارد راه
کس درین پرده نیست محرم راز
-
هیچ کسی نمیتواند وارد این رزمگاه شود. هیچکسی به راز پشت این پرده، آگاه نیست
-
-
-
بدرازی و گردی من و تو
ننهد قدر چرخ شعبده باز
-
روزگار جادوگر، برای درازی و گردی ما ارزشی قائل نیست
-
-
-
هر دو روزی در اوفتیم بدیگ
هر دو گردیم جفت سوز و گداز
-
یک روز هر دوی ما به درون دیگ خواهیم افتاد و همنشین آتش و گرما خواهیم شد.
-
-
-
نتوان بود با فلک گستاخ
نتوان کرد بهر گیتی ناز
-
نمیتوان با زمانه گستاخی کرد. نمیتوان برای روزگار ناز کرد.
-
-
-
سوی مخزن رویم زین مطبخ
سر این کیسه گردد آخر باز
-
از این آشپزخانه به سوی انبار خواهیم رفت. یک روز عاقبت سر این کیسه باز خواهد شد.
-
-
-
برویم از میان و دم نزنیم
بخروشیم لیک بی آواز
-
از بین خواهیم رفت و هیچ صدایی از ما بلند نخواهد شد. فریاد خواهیم زد اما این فریاد ما صدایی نخواهد داشت.
-
-
-
این چه خامی است چون در آخر کار
آتش آمد من و تو را دمساز
-
این چه خامی و نپختگیای است وقتی که عاقبت دمساز و همنشین ما آتش خواهد بود.
-
-
-
گر چه در زحمتیم باز خوشیم
که بما نیز خلق راست نیاز
-
اگر چه در رنج و زحمت هستیم ولی با این وجود شاد هستیم چرا که مردم به ما هم احتیاج دارند.
-
-
-
دهر بر کار کس نپردازد
هم تو بر کار خویشتن پرداز
-
زمانه به کار کسی رسیدگی نمیکند. تو هم سرت به کار خودت باشد.
-
-
-
چون تن و پیرهن نخواهد ماند
چه پلاس و چه جامه ممتاز
-
وقتی که هم بدن از بین میرود و هم پیراهن، فرقی میان جامهی پوسیده و لباس فاخر وجود ندارد.
-
-
-
ما کز انجام کار بی خبریم
چه توانیم گفتن از آغاز
-
ما که از سرانجام کار آگاه نیستیم، از اولش چه حرفی میتوانیم بزنیم؟
-
فلسفه
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/فلسفه
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
مجاز
- مجاز
- غیر حقیقت، ضد حقیقت
- کنایه و استعاره. به کار بردن کلمهای در غیرمعنی حقیقی خود
چرخ
- چرخ
- آسمان و فلک
- کمان
- هر چیز گرد که به دور محور خود بچرخد
فلک
- فلک
- آسمان، سپهر، گردون
- فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
دم نزنیم
- دم زدن
- نفس کشیدن
- حرف زدن
- ادعا کردن
- تاخیر کردن