کاربردهای چرخ
-
مهر بلند چهره ز خاور نمینمود
ماه از حصار چرخ سر باختر نداشت
-
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
-
خواهی که دل به کس ندهی دیده ها بدوز
پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
-
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
-
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
-
زبان بر گشادند بر شهریار
که کردیم با چرخ گردان شمار
-
بس زبر دستست چرخ کینه توز
پنبه خود را در این آتش مسوز
-
گر درد این پرده چرخ پرده در
رخت بر بندم روم جای دگر
-
اوست درین ده زده آبادتر
تازه تر از چرخ و کهن زادتر
-
شادابی تو دولت یک هفته بیش نیست
بر عهد چرخ و وعده گیتی چه اعتبار
-
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
-
چرخ را عادت دیرین این بود
که به افتاده نظر کمتر کرد
-
ز آب دیده من فرش خاک تر می شد
ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می گشت
-
بدرازی و گردی من و تو
ننهد قدر چرخ شعبده باز
-
چو آید به ایران پی فرخش
ز چرخ آنچ پرسد دهد پاسخش
-
بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی
صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی