خیال روی توام دوش در نظر می گشت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/خیال-روی-توام-دوش-در-نظر-می-گشت

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  1. خیال روی توام دوش در نظر می گشت

    وجود خسته ام از عشق بی خبر می گشت

    دیشب خیال چهره‌ی تو در نظرم می‌گذشت و در اثر عشق تو، وجود خسته‌ام از خود بی خود شده بود.

  2. همای شخص من از آشیان شادی دور

    چو مرغ حلق بریده به خاک بر می گشت

    تن من همچون همایی بود که از آشیانه‌ی شادی دور افتاده بود و همچون پرنده‌ای که گلویش را بریده باشند، به زمین سقوط می‌کرد.

  3. دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود

    که در میانه خونابه جگر می گشت

    به این دلیل دل خسته‌ام آه خون آلود از خود برآورد که در وسط خونابه‌ی جگر افتاده بود.

  4. چنان غریو برآورده بودم از غم عشق

    که بر موافقتم زهره نوحه گر می گشت

    از فرط غم عشق آنچنان فریادی زده بودم که زهره به نشانه‌ی همراهی با من، به نوحه سرایی روی آورده بود.

  5. ز آب دیده من فرش خاک تر می شد

    ز بانگ ناله من گوش چرخ کر می گشت

    از اشک چشمانم فرش خاک تر می‌شد. از شدت صدای ناله‌ی من، گوش فلک کر می‌شد.

  6. قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید

    که پیش ناوک هجر تو جان سپر می گشت

    تیر عشقی را که به دلم خورده بود با تیر هجران تو مقایسه کن؛ تیر عشق تو آنچنان نیرومند بود که باعث شده بود جانم را در پیش تیر هجران تو سپر نمایم.

  7. صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی

    که روز اولم این روز در نظر می گشت

    ای سعدی! صبر داشته باش و به احوال این روزهایت رضا بده چرا که از همان اول، این روز را می‌دیدم و پیش بینی کرده بودم.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  • خیال

    خیال
    وهم، پندار
    صورتی که در خواب دیده شود و یا در بیداری تخیل کرده شود.
    توهم
    در تصوف: اصل و ریشه هستی
    تصویر درون آینه
    عالم مثال و آن برزخ است میان عالم ارواح و اجسام
  • همای

    هما
    همای
    مرغی است که استخوان میخورد. بر سر هرکه سایه ٔ او افتد به دولت و سلطنت رسد. در ادبیات فارسی او را مظهر فر و شکوه می‌دانند و به فال نیک می‌گیرند
  • غریو

    غریو
    شور و فریاد و بانگ و غوغا
  • زهره

    زُهره
    ناهید
    ستاره‌‌ی آسمان سوم
    سیاره ای است که مطربه ٔ فلک است
  • چرخ

    چرخ
    آسمان و فلک
    کمان
    هر چیز گرد که به دور محور خود بچرخد
  • ناوک

    ناوک
    ناوه
    ناو
    تیر کوچک
    نی و هرچیزی شبیه آن که میانش خالی باشد.
  • دل بنه

    دل نهادن
    دل بستن، علاقه پیدا کردن
    رضا دادن، پذیرفتن، تن در دادن
    مصمم شدن،‌ تصمیم گرفتن
    قناعت کردن، بسنده کردن
    اعتماد کردن