کاربردهای ناوک
-
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز
-
به دعوی چنان ناوک انداختی
که عذرا به هر یک دو انداختی
-
کسان را نشد ناوک اندر حریر
که گفتم بدوزند سندان به تیر
-
تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر
نمدپوش را چون فتادی اسیر
-
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب
-
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر
-
ناوک غمزه اش چو سبک پر شدی
جان به زمین بوسه برابر شدی
-
گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم
جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را
-
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده ای
-
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجر تو جان سپر می گشت