-
-
دوست می دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
-
من دوست دارم اینگونه تأثرانگیز ناله کنم تا به هر نحوی، روزم سپری شود.
-
-
-
شب همه شب انتظار صبح رویی می رود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
-
هر شب، چشم انتظار رسیدن زیبا رویی هستم چرا که این صبح جهان افروز، آن زیبایی مورد نظر را ندارد.
-
-
-
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
-
وای که اگر یک بار دیگر چهرهی او را که مهربانیاش را زیاد میکند، ببینم، تا روز قیامت بخت پیروز خود را شکر خواهم گفت.
-
-
-
گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم
جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را
-
اگر من در برابر سنگ سرزنش روی برگردانم، مرد نیستم. چرا که مردان در برابر تیر دلخراش، جانشان را سپر میکنند.
-
-
-
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
-
آنان که به دنبال رسیدن به مراد دلشان هستند، چارهای جز چشیدن طعم ناکامی ندارند. کسی که خواهان نوروز است، باید در برابر زمستان صبر پیشه کند.
-
-
-
عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
-
عاقلان ریزه خوار، خبر از راز لیلی ندارند. این سرافرازی تنها نصیب مجنونِ خرمن سوخته شده است.
-
-
-
عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست
کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را
-
عاشقانی که دین و دنیایشان را در راه دوست باختهاند، ویژگیای دارند که پارسایانی که به دنبال جمع آوری مال و مقام هستند، از آن بیبهرهاند.
-
-
-
دیگری را در کمند آور که ما خود بنده ایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
-
برو و شخص دیگری را در بند کن که ما خودمان خود به خود بنده تو هستیم. آن که اهلی شده است، نیازی ندارد که ریسمان به پایش ببندند.
-
-
-
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
-
ای سعدی! دیروز سپری شد و فردا هنوز نیامده است. در فاصله میان دیروز و فردا، قدر امروز را بدان.
-
دوست می دارم من این نالیدن دلسوز را
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دوست-می-دارم-من-این-نالیدن-دلسوز-را
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
صباحت
- صَباحَت
- زیبایی
ناوک
- ناوک
- ناوه
- ناو
- تیر کوچک
- نی و هرچیزی شبیه آن که میانش خالی باشد.
نوروز
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
مجنون
- قیس بنی عامر
- مجنون
- شاعری بود عاشق پیشه. اگرچه دیوانه نبود، ولی به مجنون ملقب گردید چرا که در عشق لیلی، که از کودکی با هم بزرگ شده بودند دچارحیرت و سرگشتگی شدو دراین حالت شعر میگفت وبا جانوران انس میگرفت و به ولایات مختلف میرفت تا آنکه جسدش را میان سنگهای بیابان یافتند
کرامت
- کرامت
- سخاوت، جوانمردی، بخشندگی
- بزرگی
- سرافرازی
خوشه چین
- خوشه چین
- کسی که پس از درو و جمع آوری محصول خوشه های باقی مانده را برای خود جمع می کند.
- کسی که از هرجا چیزی (مادی یا معنوی ) برای خود میاندوزد.
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
دی
- دی
- دیروز - (خوانش درست آن به صورت :di است.)