حکایت تیرانداز اردبیلی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-تیرانداز-اردبیلی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8500 تومان)

  1. یکی آهنین پنجه در اردبیل

    همی بگذرانید پیلک ز پیل

  2. نمد پوشی آمد به جنگش فراز

    جوانی جهان سوز پیکار ساز

  3. به پرخاش جستن چو بهرام گور

    کمندی به کتفش بر از خام گور

  4. چو دید اردبیلی نمد پاره پوش

    کمان در زه آورده و زه را به گوش

  5. به پنجاه تیر خدنگش بزد

    که یک چوبه بیرون نرفت از نمد

  6. درآمد نمدپوش چون سام گرد

    به خم کمندش درآورد و برد

  7. به لشکرگهش برد و در خیمه دست

    چو دزدان خونی به گردن ببست

  8. شب از غیرت و شرمساری نخفت

    سحرگه پرستاری از خیمه گفت

  9. تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر

    نمدپوش را چون فتادی اسیر

  10. شنیدم که می گفت و خون می گریست

    ندانی که روز اجل کس نزیست

  11. من آنم که در شیوه طعن و ضرب

    به رستم در آموزم آداب حرب

  12. چو بازوی بختم قوی حال بود

    ستبری پیلم نمد می نمود

  13. کنونم که در پنجه اقبیل نیست

    نمد پیش تیرم کم از پیل نیست

  14. به روز اجل نیزه جوشن درد

    ز پیراهن بی اجل نگذرد

  15. کرا تیغ قهر اجل در قفاست

    برهنه ست اگر جوشنش چند لاست

  16. ورش بخت یاور بود دهر پشت

    برهنه نشاید به ساطور کشت

  17. نه دانا به سعی از اجل جان ببرد

    نه نادان به ناساز خوردن بمرد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8500 تومان)

  • پیلک

    پیلک
    بیلک
    نوعی پیکان شبیه بیل کوچک
    تیر دوشاخه
  • جهان سوز

    جهان سوز
    سوزنده‌ی جهان
    دشمن کش
    ملالت آور
  • کمندی -کمندش

    کمند
    دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
  • خام

    خام
    ناپخته، مقابل پخته
    نارس، نرسیده
    کار خام، کار نسر براه نشده
    بی اصل، بیهوده
    دست نخورده، خالص
    بی تجربه، ناآزموده
    پوست دباغی نشده
    جامه‌ی چرمی
    ریسمان بلند
    شراب خام، شراب نپخته. معروف است که شراب خام بهتر از شراب پخته است.
    ابریشم نتابیده، زه ابریشمی سازها
    خامه، قلم
    نوعی انگور
  • نمد -نمدپوش

    نمد
    فرش یا پارچه یا لباسی که از مالیدن پشم و کرک درست می شود.
    کنایه از هرچیز لخته شده و به هم مالیده و دستمالی و چرکین شده
  • خدنگش

    خَدَنگ
    درختی است با چوبی بسیار سخت و محکم که از آن نیزه و تیر و زین اسب درست کنند.
  • چوبه

    چوبه
    چوبی که با آن خمیر نان را نازک می‌کنند
    خدنگ
    تازیانه
    زخمه
    چوبدستی
    واحد شمارش تیر
  • گرد

    گُرد
    دلیر، پهلوان
  • ناوک

    ناوک
    ناوه
    ناو
    تیر کوچک
    نی و هرچیزی شبیه آن که میانش خالی باشد.
  • ضرب

    ضرب
    زدن، کوبیدن
    یکی از چهار عمل اصلی حساب
    سکه زدن
    مَثَل آوردن
    طنبک، دنبک
  • طعن

    طعن
    نیزه زدن
    سرزنش کردن
    کنایه زدن
  • ستبری

    ستَبر
    بزرگ
    سفت و محکم
    فربه و چاق
    ضخیم و کلفت
  • اقبیل

    اقبیل
    اقبال، بخت و طالع، بهروزی
  • جوشن-جوشنش

    جوشن
    خفتان.سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه ٔ آهن هم باشد.
  • اجل

    اَجَل
    هنگام، زمان، زمانه، مهلت
    مرگ، زمان مرگ
  • قفاست

    قفا
    پس گردن ، پشت گردن
    پشت - پی ، دنبال .- عقب
  • ناساز

    ناساز
    مخالف، ضد
    خلاف اصول و قاعده، نامتناسب
    آشفته و بی‌سامان
    ناجور و ناموافق