-
-
ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه می بینی صواب
-
ای که در رویا همانند ماه هستی، صورت زیبایت را از من برنگردان، آیا انتظار داری اگر من را بدون اینکه خطایی کرده باشم، بکشی، صواب ببری؟
-
-
-
دوش در خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب
-
دیشب در هنگام خواب، به آغوشم آمدی. فکر نمیکنم که بتواننم چنین سعادتی را در غیر از خواب، تجربه کنم.
-
-
-
از درون سوزناک و چشم تر
نیمه ای در آتشم نیمی در آب
-
از درون سوزناک و اندوهگین هستم و چشمانم اشکبار است. نیمی از وجودم در آتش است (در حال سوختن است) و نیم دیگر در آب (چشمان تر) است.
-
-
-
هر که بازآید ز در پندارم اوست
تشنه مسکین آب پندارد سراب
-
هر کسی که از در وارد میشود، خیال میکنم که اوست. همانگونه که تشنه بیچاره، سراب میبیند و فکر میکند که آب است.
-
-
-
ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب
-
تیر او، جان درویشان را هدف گرفته است. خون بیچارگان، رنگ ناخن او است.
-
-
-
او سخن می گوید و دل می برد
و او نمک می ریزد و مردم کباب
-
او صحبت میکند و دلبری میکند. او نمک پراکنی میکند و مردم را کباب میکند
-
-
-
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
-
حیف است که روی چنین اندامی را پیراهن بپوشاند. ظلم است که روی چنین صورتی نقاب باشد.
-
-
-
خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامه ات بوی گلاب
-
با پر لباس خود، عرق بناگوش او را پاک کن تا اینگونه لباست بوی گلاب بگیرد (گلاب عرق گل است و اینگونه محبوب به گل تشبیه شده است)
-
-
-
فتنه باشد شاهدی شمعی به دست
سرگران از خواب و سرمست از شراب
-
زیبارویی که در دستانش شمع است، و سرش از فشار خواب سنگین شده و از خوردن شراب سرمست گردیده است، مایه آشوب است.
-
-
-
بامدادی تا به شب رویت مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب
-
یک روز از سحرگاه تا هنگام شب رویت را نپوشان تا با اینکار، زیبایی خورشید را محو کنی
-
-
-
سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ
گوشمالت خورد باید چون رباب
-
ای سعدی! اگر میخواهی که همچون چنگ او را در آغوش بگیری، بایستی که همانند رباب مرتب گوشمالی بخوری
-
ماه رویا روی خوب از من متاب
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ماه-رویا-روی-خوب-از-من-متاب
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
ناوکش
- ناوک
- ناوه
- ناو
- تیر کوچک
- نی و هرچیزی شبیه آن که میانش خالی باشد.
خضاب
- خضاب
- رنگ
خوی
- خوی
- خیو
- عرق، خروج رطوبت بشکل قطره های بسیار کوچک از سطح خارجی هر چیزی
- تف، آب دهان
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی
چنگ
- چنگ
- از سازهای زهی باستانی ایران. در زمانهای قدیم، به جای سیمهای فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده میشده است.
رباب
- رباب
- تنبور
- طنبور
- رواده
- نوعی ساز زهی