-
-
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی
-
همین که در یاد من هستی، خیالم آسوده است. چه تاج بفرستی و چه شمشیر بزنی
-
-
-
ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
-
ای کسی که چشم عقل در ویژگیهای صورت تو خیره مانده است. همانند مرغ شب که هیچ چیزی را نمیتواند به وضوح ببیند.
-
-
-
شهری به تیغ غمزه خون خوار و لعل لب
مجروح می کنی و نمک می پراکنی
-
شهری را با ناز و کرشمههایت که همانند شمشیر هستند و با لبان سرخ رنگت، زخمی میکنی و بروی این زخمها نمک میپاشی
-
-
-
ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی
-
ما خوشهچین خرمن سعادتمندان هستیم. ای کسی که صاحب این خرمن هستی، یک بار به ما نگاه کن.
-
-
-
گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
-
فرض کنیم که بتوانی دل همچون سنگت را از مهر و محبت من خالی کنی. اما چگونه میتوانی مهر و محبت را از دل من بیرون نمایی؟
-
-
-
حکم آن توست اگر بکشی بی گنه ولیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی
-
فرمان به دست تو است و میتوانی بیگناه بکشی ولی شایسته نیست که پیمان وفاداری به دوست را زیر پا بگذاری
-
-
-
این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی
-
از آنجایی که هم ما نظرپاک هستیم و هم تو پاکدامن هستی، این عشق زوال و کاستی نخواهد یافت
-
-
-
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی
-
خیال نکن که از من کاری (یا سخنی) برعلیه دوست سربزند. حتی اگر با این رویهام، همه دنیا برعلیه من همدست شوند
-
-
-
خواهی که دل به کس ندهی دیده ها بدوز
پیکان چرخ را سپری باشد آهنی
-
اگر میخواهی که دلت را به کسی ندهی، چشمهایت را ببند. برای تیری که از کمان بیرون میآید، سپری آهنی لازم است
-
-
-
با مدعی بگوی که ما خود شکسته ایم
محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
-
به مدعی بگو که ما خودمان شکست خورده هستیم. به چنگال برای زورآزمایی با ما نیازی نیست
-
-
-
سعدی چو سروری نتوان کرد لازمست
با سخت بازوان به ضرورت فروتنی
-
ای سعدی! از آن رو که نمیتوان بزرگی و آقایی کرد، برحسب ضرورت لازم است که با قدرتمندان فروتنی نمایی
-
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آسوده-خاطرم-که-تو-در-خاطر-منی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
مرغ شب
- مرغ شب
- پرندهای شبیه جغد که از شاخه درخت آویزان میشود و پیدرپی فریاد میکشد.
لعل
- لعل
- از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ
غمزه
- غمزه
- اشاره با چشم و ابرو
- پلک زدن از روی ناز و کرشمه
- در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
- دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
دولتیم
- دولت
- حکومت ، سلطنت ، هیئت وزیران
- سعادت ، طالع
- جاه ، مکنت
- مدد، کمک
زوال
- زوال
- نیست شدن ، از بین رفتن
- نقصان
- ناپایداری
- نیستی
- خرابی
- آفت ، بلا
چرخ
- چرخ
- آسمان و فلک
- کمان
- هر چیز گرد که به دور محور خود بچرخد