-
بفرمود تا موبدان و ردان
ستاره شناسان و هم بخردان
-
کنند انجمن پیش تخت بلند
به کار سپهری پژوهش کنند
-
برفتند و بردند رنج دراز
که تا با ستاره چه دارند راز
-
سه روز اندران کارشان شد درنگ
برفتند با زیج رومی به چنگ
-
-
زبان بر گشادند بر شهریار
که کردیم با چرخ گردان شمار
-
به پادشاه پاسخ دادند که از گردش فلکی حساب خوب و بد کارها را معین کردیم
-
-
چنین آمد از داد اختر پدید
که این آب روشن بخواهد دوید
-
ازین دخت مهراب و از پور سام
گوی پر منش زاید و نیک نام
-
بود زندگانیش بسیار مر
همش زور باشد هم آیین و فر
-
همش برز باشد همش شاخ و یال
به رزم و به بزمش نباشد همال
-
کجا باره او کند موی تر
شود خشک همرزم او را جگر
-
-
عقاب از بر ترگ او نگذرد
سران جهان را بکس نشمرد
-
عقاب از بالای کلاه خود او عبور نمیکند. بزرگان جهان را خوار میشمارد
-
-
یکی برز بالا بود فرمند
همه شیر گیرد به خم کمند
-
هوا را به شمشیر گریان کند
بر آتش یکی گور بریان کند
-
-
کمر بسته شهریاران بود
به ایران پناه سواران بود
-
خدمتگزار شاهان است و پشتیبان سواران ایران است.
-
بفرمود تا موبدان و ردان
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/بفرمود-تا-موبدان-و-ردان
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
ردان
- راد
- رد
- دانا و خردمند
- جوانمرد
- بزرگ، سرور
- پهلوان، دلیر
- حاذق و هنرمند
- پیشوای بزرگ مغان، موبد، لقب زرتشت
سپهری
- سپهر
- آسمان و به معنای مجازی تقدیر و سرنوشت
زیج
- زیج
- زیگ
- کتابی است که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را با آن تعیین میکنند
چرخ
- چرخ
- آسمان و فلک
- کمان
- هر چیز گرد که به دور محور خود بچرخد
اختر
- اختر
- سیاره، ستاره
- ستاره بخت و اقبال، فال، طالع
فر
- فر
- شکوه
- نور، روشنی، فروغ
یال
- یال
- گردن
همال
- همال
- همتا، برابر، مثل، مانند
برز
- بُرز
- بلندی
- قد و قامت
- شکوه و عظمت
ترگ
- ترگ
- ترک
- کلاهخود
عقاب
- عِقاب
- شکنجه، عذاب
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
گور
- گور
- قبر
- گورخر
- جای بی آب و علف
کمر
- کمر
- میان، پشت، ناحیه ٔ کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهره ٔ کمری است که در پشت امعاءو احشاء در ناحیه ٔ شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف ، عضله ٔ خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است
- کمربند، آنچه آن را یک دور بر میان بندند از ابریشم و زر و نقره ، مانند حلقه و طوقی
- میانه و وسط کوه