کاربردهای سپهر
-
گفت خندید به افتاده سپهر
زان شما نیز بمن میخندید
-
اندرین دفتر پیروزه سپهر
آنچه را ما نشمردیم شمرد
-
سپهر این باغ بس کردست یغما
من امروزم بدین خواری تو فردا
-
کو جلوه ای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
-
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نیاید به مردانگی در کمند
-
نگویمت به تکلف فلان دولت و دین
سپهر مجد و معالی جهان دانش و داد
-
سرافراز سهراب با زور دست
تو گفتی سپهر بلندش ببست
-
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببری ز روی زمین پاک مهر
-
کنند انجمن پیش تخت بلند
به کار سپهری پژوهش کنند
-
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
-
مشاطه سپهر نیاراست روی من
با من مگوی کازچه مرا نیست خواستار
-
هر که بد کرد بداندیش سپهر
کار او از همه کس بهتر کرد
-
سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق
گرفتم به بازوی دولت عراق
-
ای برآرنده سپهر بلند
انجم افروز و انجمن پیوند
-
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
-
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
-
گرفتند یکسر شمار سپهر
که دارد بران کودک خرد مهر
-
گرفتیم و جستیم راز سپهر
ندارد بدین کودک خرد مهر
-
به یزدان چنین گفت کای رهنمای
تو داری سپهر روان را به پای
-
سپهر آفریدی و اختر همان
همه نیکویی باد ما را گمان
-
چندان ز غمش به مهر نالید
کز ناله او سپهر نالید
-
چنین کرد بخشش سپهر بلند
که از تو گشاید غم و رنج بند