-
جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
-
جهان نماند و خرم روان آدمیی
که بازماند ازو در جهان به نیکی یاد
-
سرای دولت باقی نعیم آخرت است
زمین سخت نگه کن چو می نهی بنیاد
-
کدام عیش درین بوستان که باد اجل
همی برآورد از بیخ قامت شمشاد
-
وجود عاریتی خانه ایست بر ره سیل
چراغ عمر نهادست بر دریچه باد
-
بسی برآید و بی ما فرو رود خورشید
بهارگاه و خزان باشد و دی و مرداد
-
برین چه می گذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
-
گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد
-
نگویمت به تکلف فلان دولت و دین
سپهر مجد و معالی جهان دانش و داد
-
یکی دعا کنمت بی رعونت از سر صدق
خدات در نفس آخرین بیامرزاد
-
تو آن برادر صاحبدلی که مادر دهر
به سالها چو تو فرزند نیکبخت نزاد
-
به روزگار تو ایام دست فتنه ببست
به یمن تو در اقبال بر جهان بگشاد
-
دلیل آنکه تو را از خدای نیک افتد
بسست خلق جهان را که از تو نیک افتاد
-
بسی به دیده حسرت ز پس نگاه کند
کسی که برگ قیامت ز پیش نفرستاد
-
همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
-
نداشت چشم بصیرت که گرد کرد و نخورد
ببرد گوی سعادت که صرف کرد و بداد
در نصیحت و ستایش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-نصیحت-و-ستایش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8000 تومان)
همت
- همت
- اراده و آرزو و خواهش و عزم
- شجاعت و دلیری
- فال نیک
- بلند نظری
- (اصطلاح تصوف ) توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق ، برای حصول کمال در خود یا دیگری ، به نحوی که به غیر مقصود حقیقی ملتفت نشود. توجه پیر برای امر وجودی یا عدمی . نفس پیر. نفوذ ناپیدای شیخ در مریدان
اجل
- اَجَل
- هنگام، زمان، زمانه، مهلت
- مرگ، زمان مرگ
سرو
- سرو
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
سپهر
- سپهر
- آسمان و به معنای مجازی تقدیر و سرنوشت
تکلف
- تکلّف
- رنج و زحمت
- افراط در آداب و رسوم و نوازش و ظاهرسازی و ریاکاری و تزویر
معالی
- مَعالی
- بزرگواری ، بلندی قدر و مرتبه
رعونت
- رُعونَت
- خودپسندی
- خودآرایی
- کم عقلی
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی