-
-
سحرگه غنچه ای در طرف گلزار
ز نخوت بر گلی خندید بسیار
-
سحرگاه، غنچهای در گوشه گلستان، از روی غرور به گلی بسیار خندید
-
-
-
که ای پژمرده روز کامرانی است
بهار و باغ را فصل جوانی است
-
که ای گل پژمرده! امروز روز خوشگذرانی است. بهار است و برای باغ، این فصل، فصل جوانی و شادابی است.
-
-
-
نشاید در چمن دلتنگ بودن
بدین رنگ و صفا بی رنگ بودن
-
شایسته نیست که در چمن دلتنگ باشی. با این رنگ و صفا، بی آب و رنگ باشی.
-
-
-
نشاط آرد هوای مرغزاران
چو نور صبحگاهی در بهاران
-
هوای چمنزاران باعث نشاط و شادی میشود. مثل نور خورشید در صبح بهار.
-
-
-
تو نیز آماده نشو و نما باش
برنگ و جلوه و خوبی چو ما باش
-
تو هم آماده رشد و بالندگی باش. همانند ما، تو هم خوش آب و رنگ و پرجلوه و زیبا باش.
-
-
-
اگر ما هر دو را یک باغبان کشت
چرا گشتیم ما زیبا شما زشت
-
اگر هر دوی ما را یک باغبان کاشته است، چرا ما زیبا شدیم و شما زشت؟
-
-
-
بیفروز از فروغ خود چمن را
مکاه ای دوست قدر خویشتن را
-
از نور خود، چمن را روشن کن. ای دوست، ارزش خودت را پایین نیاور.
-
-
-
بگفتا هیچ گل در طرف بستان
نماند جاودان شاداب و خندان
-
گل به او جواب داد: هیچ گلی در گوشه بوستان برای همیشه شاداب و خندان باقی نمیماند.
-
-
-
مرا هم بود روزی رنگ و بوئی
صفائی جلوه ای پاکیزه روئی
-
من هم روزگاری رنگ و بویی داشتم. صفاتی نیکو داشتم، جلوهای داشتم، چهرهای پاکیزه داشتم.
-
-
-
سپهر این باغ بس کردست یغما
من امروزم بدین خواری تو فردا
-
روزگار بارها این باغ را غارت کرده است. من امروز اینچنین خوار هستم و فردا تو (اینگونه خوار خواهی شد)
-
-
-
چو گل یک لحظه ماند غنچه یک دم
چه شادی در صف گلشن چه ماتم
-
وقتی که گل فقط یک لحظه برپا میماند و غنچه هم تنها یک نفس (زمانی کوتاه) باقی میماند، در میان گلزار چه شادی بکنی و چه عزادار باشی، فرقی نمیکند.
-
-
-
مرا باید دگر ترک چمن گفت
گل پژمرده دیگر بار نشکفت
-
من دیگر باید چمنزار را ترک کنم. گل پژمرده برای بار دوم شکفته نخواهد شد.
-
-
-
ترا خوش باد با خوبان نشستن
که ما را باید اینک رخت بستن
-
امیدوارم همنشینی با زیبایان به تو خوش بگذرد. که ما اکنون باید رخت سفر ببندیم و برویم.
-
-
-
مزن بیهود چندین طعنه ما را
ببند ار زیرکی دست قضا را
-
اینقدر به ما طعنه و کنایه نزن. با تیزهوشی دست تقدیر را ببند.
-
-
-
چو خواهد چرخ یغماگر زبونت
کند باد حوادث واژگونت
-
هنگامی که روزگار میخواهد که تو خوار و بیچاره باشی، باد حوادث تو را سرنگون خواهد کرد.
-
-
-
بهر شاخی که روید تازه برگی
شود تاراج بادی یا تگرگی
-
روی هر شاخهای که برگی تازه میروید، دستخوش تاراج باد یا تگرگی خواهد شد.
-
-
-
گل آن خوشتر که جز روزی نماند
چو ماند هیچکش قدرش نداند
-
برای گل بهتر است که تنها یک روز بماند. اگر بیشتر از یک روز بماند، کسی قدرش را نخواهد دانست.
-
-
-
بهستی خوش بود دامن فشاندن
گلی زیبا شدن یک لحظه ماندن
-
در زندگی، از دنیا گذشتن شیرین است. گلی زیبا شدن و برای یک لحظه ماندن در دنیا خوب است.
-
-
-
گل خوشبوی را گرم است بازار
نماند رنگ و بو چون رفت رخسار
-
بازار گل خوشبو گرم است (دور و برش شلوغ است و خواهان زیاد دارد) اما وفتی زیبایی چهرهات را از دست دادی، رنگ و بویی از تو باقی نمیماند.
-
-
-
تبه گردید فرصت خستگان را
برو هشیار کن نو رستگان را
-
فرصت رنجوران از دست رفته است. برو و آنهایی که تازه روییدهاند را آگاه کن.
-
-
-
چه نامی چون نماند از من نشانی
چه جان بخشی چو باقی نیست جانی
-
وقتی که از من نشانی به جا نمانده است، چه نامی و چه آوازهای برای من میماند؟ وقتی که جانی بر تنم نیست، چگونه میتوان به دیگران نیرو و توان ببخشم؟
-
-
-
کسی کش دایه گیتی دهد شیر
شود هم در زمان کودکی پیر
-
کسی که دایه دنیا به او شیر بدهد، در همان زمان کودکی، پیر میشود.
-
-
-
چو این پیمانه را ساقی است گردون
بباید خورد گر شهد است و گر خون
-
از آن جایی که این پیمانه را ساقی میگرداند (و به نوبت به همه میدهد) باید از آن پیمانه نوشید، حال میخواهد درون پیمانه شهد و شیرینی باشد، میخواهد داخلش خون باشد.
-
-
-
از آن دفتر که نام ما زدودند
شما را صفحه دیگر گشودند
-
در آن دفتری که نام ما را پاک کردند، برای شما صفحهای دیگر باز کردند.
-
-
-
ازین پژمردگی ما را غمی نیست
که گل را زندگانی جز دمی نیست
-
ما از این پژمردگیها غم و غصهای نداریم. چون که برای گل، زندگی چیزی جز یک لحظه کوتاه نیست.
-
عمر گل
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/عمر
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12500 تومان)

گلی-گل
- گل
-
-
-
-
-
-
-
-
- هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
نخوت
- نخوت
- تکبر، غرور، خودبینی
مرغزاران
- مرغزار
- چمنزار، سبزهزار
نشو و نما
- نشو و نما
- روئیدگی و بالندگی
فروغ
- فروغ
- روشنایی، نور
- شعله و شرار آتش
- رونق
سپهر
- سپهر
- آسمان و به معنای مجازی تقدیر و سرنوشت
دامن فشاندن
- دامن فشاندن
- دامن افشاندن، تکان دادن دامن، رها کردن دامن
- فیض بخشیدن
- روی برگرداندن، ترک کردن
ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.