-
-
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
-
به نام آفرینندهی جان و عقل که فکر نمیتواند از این حد فراتر رود.
-
-
-
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
-
آفرینندهی نام و آفرینندهی مکان؛ خداوندی که روزی رسان و راهنما است.
-
-
-
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
-
آفرینندهی سیارهی کیوان و آسمان گردنده؛ روشن کنندهی ماه و ناهید و خورشید
-
-
-
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارنده بر شده پیکرست
-
فراتر از نام و نشان و وهم و خیال است. نقشبند و صورتگر جسم بالنده (بالا رفته) است
-
-
-
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
-
نمیتوانی با چشمانت، آفریدگار را ببینی. (در تلاش برای دیدن او) دو چشمت را خسته نکن
-
-
-
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
-
همچنین، فکر و اندیشه راهی به فهم او ندارد. چرا که او از نام و مکان بالاتر است.
-
-
-
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
-
هر سخنی که موضوع آن از عناصر اربعه (موضوعات جسمانی) فراتر رود، جان و خرد آدمی راهی به فهم آن پیدا نخواهد کرد.
-
-
-
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
-
اگر خرد بخواهد سخنی را پسند کند، تنها آنچه را که میتواند ببیند و درک کند، انتخاب میکند...
-
-
-
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
-
... بنابراین کسی نمیتواند او را همانگونه که هست، ستایش کند؛ باید برای بندگی کردن آماده شوی
-
-
-
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه سخته کی گنجد اوی
-
او کسی است که عقل و جان را مورد ارزیابی قرار میدهد پس کی میتواند در اندیشهای که خودش مورد سنجش قرار گرفته است، جای بگیرد؟
-
-
-
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
-
با این ابزارها که عبارتند از اندیشه و جان و زبان، کجا میتوان آفریدگار را ستایش کرد؟
-
-
-
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بی کار یکسو شوی
-
باید به وجود او اقرار کنی و از سخن بیهوده پرهیز کنی
-
-
-
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
-
پرستنده باشی و به دنبال پیدا کردن راه باشی و عمیقاً به دستوراتش نگاه کنی
-
-
-
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
-
هر کسی که دانش داشته باشد، توانایی دارد. با دانش، دل پیر، جوان میشود.
-
-
-
از این پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
-
بالاتر از اینجا، دیگر جایگاه سخن نیست و برای اندیشه، راهی از عالم هستی به عالم بالاتر، وجود ندارد.
-
آغاز کتاب
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/آغاز-کتاب
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
جان
- جان
- روان
- روح
- نفس
سپهر
- سپهر
- آسمان و به معنای مجازی تقدیر و سرنوشت
مهر
- مهر
- دوستی و محبت و نرمدلی
- خورشید
- نام ماه هفتم از سال شمسی
ناهید
- زُهره
- ناهید
- ستارهی آسمان سوم
- سیاره ای است که مطربه ٔ فلک است
گوهران
- گوهران
- عناصر اربعه، عناصر چهارگانه که عبارت است از: آب و خاک و آتش و هوا
سخن
- سُخُن
- سَخُن
- سُخَن
- سَخَن
- گفتار
سخته
- سَخته
- سُخته
- سنجیده شده
- پخته شده و آزموده شده
رای
- رای
- رأی
- اندیشه ، فکر
- تدبیر
- عقیده ، اعتقاد
- شور، مشورت
- قصد، عزم
خستو شوی
- خَستو شدن
- اقرار کردن، معترف شدن
برنا
- بُرنا
- بُرنای
- بُرناه
- جوان
- زیبا، خوب