کاربردهای رای
-
ناپسندیدست پیش اهل رای
هر که بعد از عشق رایی می زند
-
خداوند رای و خداوند شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم
-
همان دانش و دین و پرهیز و رای
همان رهنمونی به دیگر سرای
-
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
-
شنید این سخن مرد کار آزمای
کهنسال پرورده پخته رای
-
چو باز آمد از عیش و بازی بجای
مرا دید و گفت ای خداوند رای
-
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
-
به هر کار پشت و پناهم توی
نماینده رای و راهم توی