-
-
سخن هر چه گویم همه گفته اند
بر باغ دانش همه رفته اند
-
هر حرفی بزنم، (پیش از من پیشینیان) آن را گفتهاند، همه میوههای باغ دانش را جارو کردهاند
-
-
-
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
-
اگر نتوانم بر بالای درخت تناور، جایی پیدا کنم و راهی برای بالا رفتن از آن درخت نباشد
-
-
-
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند
-
اگر کسی که به زیر درخت خرمای بلند برود، همان سایه درخت هم او را از آسیب محافظت میکند
-
-
-
توانم مگر پایه ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
-
شاید بتوانم بر شاخه آن سرو سایه گستر پایگاهی درست کنم
-
-
-
کزین نامور نامه شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
-
تا به سبب این نامه شهریار (شاهنامه) نامدار، یادگاری از خود در این جهان باقی بگذارم
-
-
-
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
-
تو این داستانها را دروغ و افسانه نپندار. آنها را از جنس کلمات بیهوده و مکر و تزویر ندان
-
-
-
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
-
از میان این داستانها، هر چه را که با عقل جور درمیآید، [حقیقت است] و بقیهاش که با عقل سازگار نیست، با رمزگشایی معنی پیدا میکند.
-
-
-
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
-
یک کتابی بود از دوران باستان که در آن داستانهای زیادی بود
-
-
-
پراگنده در دست هر موبدی
ازو بهره ای نزد هر بخردی
-
بخشهای مختلف این کتاب بصورت پراکنده در اختیار موبدان مختلفی قرار داشت. هر قسمت از این کتاب، در نزد یک انسان خردمند قرار داشت.
-
-
-
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
-
یک انسان پهلوانی بود که از تخمه دهقانان بود و دلیر و بزرگمرد و دانا و جوانمرد بود.
-
-
-
پژوهنده روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست
-
او در موضوع تاریخ پژوهش میکرد و همه حکایتهایی را که از زمان گذشته بود، پیدا و جمع آوری میکرد.
-
-
-
ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
-
از هر سرزمینی، هر موبد پیری را که این کتاب را در ذهنش داشت و بیاد میآورد، به پیش خود میآورد
-
-
-
بپرسیدشان از کیان جهان
وزان نامداران فرخ مهان
-
و از آنها از کیان جهان و از آن نامآوران بزرگ خجسته سوال میکرد:
-
-
-
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
-
که در آغاز چگونه از جهان نگهداری میکردند که هم اکنون آن را اینگونه پست و فرومایه باقی گذاشتند؟
-
-
-
چه گونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه روز کند آوری
-
که چگونه دوران دلاوری برای آنها با خوش اقبالی به پایان رسید؟
-
-
-
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان
-
تک تک بزرگان برای او سخنان شاهان و سرگذشت جهان را تعریف کردند.
-
-
-
چو بنشیند ازیشان سپهبد سخن
یکی نامور نافه افکند بن
-
هنگامی که پهلوان این سخنان را از بزرگان شنید، یک نافه نامآور را پایه گذاری کرد.
-
-
-
چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان
-
و اینگونه بود که چنین یادگاری در جهان باقی ماند؛ کوچک و بزرگ، همگی او را تحسین میکنند.
-
گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/گفتار-اندر-فراهم-آوردن-کتاب
بر
- بر
- بالا، بلندی
- باز
- تن، بدن
- سینه، پهلو
- میوه
سخن
- سُخُن
- سَخُن
- سُخَن
- سَخَن
- گفتار
رای
- رای
- رأی
- اندیشه ، فکر
- تدبیر
- عقیده ، اعتقاد
- شور، مشورت
- قصد، عزم
سرو
- سرو
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
دهقان
- دهقان
- صاحب ده
- کشاورز
- روستایی
- حافظ سنن و روایات ایرانی
راد
- راد
- رد
- دانا و خردمند
- جوانمرد
- بزرگ، سرور
- پهلوان، دلیر
- حاذق و هنرمند
- پیشوای بزرگ مغان، موبد، لقب زرتشت
فرخ
- فرخ
- خجسته، مبارک
- زیبا
مهان
- مِهان
- بزرگان
کند آوری
- کُندآوَری
- دلاوری
بن
- بُن
- ریشه، بنیاد
- پایان، آخر
کهان
- کِهان
- کوچکان و خردان