سخن

سُخُن
سَخُن
سُخَن
سَخَن
گفتار
1

کاربردهای سخن

  • کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند

    تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند

  • به نام خدایی که جان آفرید

    سخن گفتن اندر زبان آفرید

  • به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد

    که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

  • سخن هر چه گویم همه گفته اند

    بر باغ دانش همه رفته اند

  • چو بنشیند ازیشان سپهبد سخن

    یکی نامور نافه افکند بن

  • جنبش اول که قلم سر گرفت

    حرف نخستین ز سخن درگرفت

  • پرده خلوت چو برانداختند

    جلوت اول به سخن ساختند

  • تا سخن آوازه دل در نداد

    جان تن آزاده به گل در نداد

  • سخن را سرست ای خردمند و بن

    میاور سخن در میان سخن

  • پیرزنانرا بسخن شاد دار

    و این سخن از پیرزنی یاد دار

  • سنجر کاقلیم خراسان گرفت

    کرد زیان کاین سخن آسان گرفت

  • نه حسنت آخری دارد نه سعدی را سخن پایان

    بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

  • خرد گر سخن برگزیند همی

    همان را گزیند که بیند همی

  • از این پرده برتر سخن گاه نیست

    ز هستی مر اندیشه را راه نیست