سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/سرو-چمان-من-چرا-میل-چمن-نمی-کند

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند

    همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

    چرا سرو خرامان من هوس رفتن به چمنزار را ندارد؟ چرا همنشین گل نمی‌شود؟ چرا از یاسمن یاد نمی‌کند؟

  2. دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس

    گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند

    دیروز از زلفان او گله کردم. افسوس که به من اینگونه پاسخ داد که این موهای سیاه موجدار، از من حرفشنوی ندارند.

  3. تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

    زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

    از زمانی که دل ولگرد من به چین (کشور چین - تاب) زلفان او سفر کرد، دیگر قصد بازگشت از آن سفر طولانی را ندارد.

  4. پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی

    گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند

    نزد ابروان کمانی‌اش زاری می‌کنم ولی به زاری من توجهی نمی‌کند و به من گوش نمی‌دهد.

  5. با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب

    کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند

    با این همه چین  و تابی که دامنت دارد، از این متعجب هستم که چرا باد صبا پس از گذشتن از کنار دامن تو (که همانند کشور چین دارای مشک است)، بوی خوش مشک به خود نمی‌گیرد تا خاک را از عطر مشک آکنده سازد.

  6. چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن

    وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند

    هنگامی که می‌بینم که نسیم، زلفان بنفشه را موجدار می‌کند، به یاد زلفان موجدار محبوب پیمان شکن خود می‌افتم.

  7. دل به امید روی او همدم جان نمی شود

    جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند

    دلم به امید آنکه روزی همدم چهره محبوبم شود، با جانم همنفس نمی‌شود. جان من هوایی کوی مجبوب شده است و به این سبب، دیگر برای تنم خدمتگزاری نمی‌کند.

  8. ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد

    کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند

    با وجودی که ساقی من که ساق‌های سفید رنگ دارد، به جای شراب، درد می‌دهد، همه، تن‌هایشان را همانند جام شراب می‌گشایند تا پذیرای درد او باشند.

  9. دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر

    بی مدد سرشک من در عدن نمی کند

    آبرو و اعتبار من را با جفای خود از میان نبر چرا که بدون یاری اشکان من، قطرات باران نمی‌توانند بدل به مروارید بهشتی شوند.

  10. کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند

    تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند

    حافظ پند نصیحت گویان را نشنید و بنابراین با زخم غمزه تو به هلاکت رسید. هر کسی که نصیحت گوش نکند، سزاوار زخم شمشیر است.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
بی مدد سرشک من در عدن نمی کند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
بی مدد سرشک من در عدن نمی کند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه
  • پس زمینه شب متن نوشته:  همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
بی مدد سرشک من در عدن نمی کند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه ه
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
بی مدد سرشک من در عدن نمی کند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش ب
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نم
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من نم
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
گوش کشیده است از آن گوش به من ن

    • گل

      گل
      هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
    • سرو

      سرو
      درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
    • چمان

      چمیدن
      به ناز و تکبر راه رفتن، خرامیدن
    • سمن

      یاسمن
      یاسمین
      سمن
      یاس
      درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد.
    • دی

      دی
      دیروز - (خوانش درست آن به صورت :di است.)
    • فسوس

      افسوس
      فسوس
      تمسخر و ریشخند
      دریغ و حسرت
      ظلم و ستم
      زیرکی . بذله گویی . اغوا. سرزنش و ملامت . گناه و جرم . بهتان . قمار. لهو و لعب . آزار و جفا. اندوه و غم .افسون و تدبیر و حیله
    • طره

      طره
      کنارة هر چیزی ، حاشیه، حاشیه کتاب
      زلف ، موی پیشانی
      نقش و نگارجامه
      کنگره
    • مشک

      مشک
      مشکین
      ماده‌ای خوشبو و سیاه رنگ که از ناف آهوی خطائی بدست می‌آید.
    • صبا

      صبا
      بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
    • عطف

      عطف
      مهربانی (کردن)
      بازگشتن
      تا کردن
      میل کردن
    • ختن

      خُتَن
      ناحیه‌ای در ترکستان چین. در ادبیات فارسی ختن از جهت مشک خیزی و داشتن شاهدان و خوبرویان خود اهمیت بسزا داشته و مورد توجه بوده است. مردمان اهل ختن را ختایی یا خطایی می‌نامند.
    • بنفشه

      بنفشه
      گیاهی است کوتاه با ساقه های باریک و برگ های متناوب ، دارای پنج گلبرگ می باشد، گل هایش کوچک و به رنگ بنفش و زرد و سفید. این گل در بهار پیش از سایر گل ها می روید و بسیار خوشبو است .
    • هوای

      هوی
      هوا
      میل، خواهش، آرزو
      عشق
    • ساقی

      ساقی
      کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
    • جام

      جام
      پیاله آبخوری، پیاله شرابخوری
      آیینه شیشه‌ای، شیشه‌های رنگی
      جام جم: جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
    • سیم

      سیمین
      سیم
      نقره‌ای
      سفید، روشن
      خوب، ظریف
    • عدن

      عدن
      همیشه بودن در جایی
      بهشت جاودان
    • غمزه

      غمزه
      اشاره با چشم و ابرو
      پلک زدن از روی ناز و کرشمه
      در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
      دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
    • تیغ

      تیغ
      شمشیر، هر چیز برنده
    • درد سخن نمی کند

      درد کردن
      دارای رنج و درد بودن
      رنجور ساختن
      «سخن کسی را درد کردن» به معنی اثر کردن سرزنش در او است.
    • سخن

      سُخُن
      سَخُن
      سُخَن
      سَخَن
      گفتار