ای مرغک
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/مرغک

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (18000 تومان)

پروین اعتصامی از همان اوایل کودکی استعداد شگفت انگیز خود را در زمینه شعر و ادب فارسی آشکار کرده بود. ادیبان بزرگی که به خانه پدر پروین رفت و آمد داشتند با ذوق و قریحه شاعرانه این نابغه آشنا می شدند و زبان به تحسین او می گشودند. به عنوان نمونه، محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، درباره اش سرود:
به راستی که یکی از نوابغ ادب است
میان شاعره‌ها، تا کنون نظیرش نیست
پروین واقعا یکی از نابغه های عرصه ادبیات فارسی است و تا کنون از میان شاعران زن، کسی پیدا نشده است که همتای او باشد.

شعر ای مرغک که پروین در زمان سرودنش تنها دوازده سال داشته است، به همراه معنی روان و ساده و معنی کلمات آن به شما دانش آموزان و دانش پژوهان و ادب دوستان گرامی تقدیم می گردد.

  1. ای مرغک خرد ز اشیانه

    پرواز کن و پریدن آموز

    ای پرنده کوچولو! از آشیانه بیرون بپر و پرواز کردن را یاد بگیر.

  2. تا کی حرکات کودکانه

    در باغ و چمن چمیدن آموز

    تا کی می‌خواهی کارهای کودکانه بکنی. یاد بگیر که در باغ و سبزه‌زار، جلوه‌گری کنی.

  3. رام تو نمی شود زمانه

    رام از چه شدی رمیدن آموز

    روزگار به فرمان تو نمی‌شود. برای چه تسلیم روزگار شده‌ای؟ گریختن را یاد بگیر.

  4. مندیش که دام هست یا نه

    بر مردم چشم دیدن آموز

    نگران این نباش که آیا تله‌ای هست یا نه؟ یاد بگیر که با چشمانت نگاه کنی و تله را ببینی و بنابراین با وجود داشتن بینایی، نباید از احتمال وجود دام در اطرافت، ترس را به خودت راه بدهی

  5. شو روز بفکر آب و دانه

    هنگام شب آرمیدن آموز

    هنگام روز، به فکر آب و دانه باش. و شب هنگام، استراحت کردن را یاد بگیر.

  6. از لانه برون مخسب زنهار

    به تو هشدار می‌دهم که بیرون از خانه نخوابی.

  7. این لانه ایمنی که داری

    دانی که چسان شدست آباد

    این خانه آسوده‌ای که داری، می‌دانی که چگونه آباد شده است؟

  8. کردند هزار استواری

    تا گشت چنین بلند بنیاد

    هزار نوع سرسختی و ثابت قدمی داشتند تا اینکه سرانجام این خانه بلند، پا گرفت.

  9. دادند باوستادکاری

    دوریش ز دستبرد صیاد

    آن را با مهارت دور از دسترس صیاد ساختند.

  10. تا عمر تو با خوشی گذاری

    وز عهد گذشتگان کنی یاد

    تا تو بتوانی عمرت را با خوشی بگذرانی و پیمان و روزگار قدیمی‌ترها را  به یاد بیاوری.

  11. یک روز تو هم پدید آری

    آسایش کودکان نوزاد

    روزی هم تو آسایش کودکان تازه به دنیا آمده را فراهم خواهی کرد.

  12. گه دایه شوی گهی پرستار

    گاهی دایه می‌شوی و گاهی هم پرستار

  13. این خانه پاک پیش از این بود

    آرامگه دو مرغ خرسند

    پیش از این، این خانه پاکیزه، محل آرامش دو پرنده خوشحال بود.

  14. کرده به گل آشیانه اندود

    یکدل شده از دو عهد و پیوند

    شکاف لانه خود را با گِل گرفتند. دو نفری با عهد و پیمانی که با هم بسته بودند، یکدل شدند.

  15. یکرنگ چه در زیان چه در سود

    هم رنجبر و هم آرزومند

    هم در سود و هم در زیان، با هم صادق بودند. هم غمخوار یکدیگر بودند و هم مشتاق هم بودند.

  16. از گردش روزگار خشنود

    آورده پدید بیضه ای چند

    از گردش روزگار خوشنود بودند. چند تا تخم گذاشتند.

  17. آن یک پدر هزار مقصود

    وین مادر بس نهفته فرزند

    یکی از آنها پدری با هزاران هدف و دیگری، مادر چندین فرزندی که آنها را مخفی کرده بود.

  18. بس رنج کشید و خورد تیمار

    رنج بسیار کشید و غصه زیادی خورد.

  19. گاهی نگران ببام و روزن

    بنشست برای پاسبانی

    گاهی با نگرانی در پشت بام و روزنه‌ها برای نگهبانی می‌نشست.

  20. روزی بپرید سوی گلشن

    در فکرت قوت زندگانی

    یک روز با نقشه فراهم کردن غذا برای زنده ماندن، به سوی گلزار پرید.

  21. خاشاک بسی ز کوی و برزن

    آورد برای سایبانی

    خار و خاشاک زیادی برای ایجاد سایبان از کوی و برزن آورد.

  22. یک چند به لانه کرد مسکن

    آموخت حدیث مهربانی

    یک مدتی در لانه ساکن شد. و قصه مهربانی را آموزش داد.

  23. آنقدر پرش بریخت از تن

    آنقدر نمود جانفشانی

    آنقدر از تنش پر ریخت، آنقدر جانفشانی کرد،

  24. تا راز نهفته شد پدیدار

    تا اینکه رازی که مخفی بود، آشکار شد.

  25. آن بیضه بهم شکست و مادر

    در دامن مهر پروراندت

    آن تخم مرغ شکست و مادر تو را در دامن مهربانش بزرگ کرد.

  26. چون دید ترا ضعیف و بی پر

    زیر پر خویشتن نشاندت

    چون که دید که ضعیف هستی و پری نداری، تو را زیر پر و بال خودش گرفت.

  27. بس رفت کوه و دشت و کهسر

    تا دانه و میوه ای رساندت

    آنقدر به کوه و دشت و کوهساران رفت تا دانه و میوه‌ای به تو برساند.

  28. چون گشت هوای دهر خوشتر

    بر بامک آشیانه خواندت

    وقتی که هوا کمی بهتر شد، تو را صدا زد که بیایی به پشت بام آشیانه.

  29. بسیار پرید تا که آخر

    از شاخته بشاخه ای پراندت

    چندین و چند بار پرواز کرد تا دست آخر توانست تو را از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پرواز دهد.

  30. آموخت بسیت رسم و رفتار

    آداب و رسوم زیادی به تو آموخت

  31. داد آگهیست چنانکه دانی

    از زحمت حبس و فتنه دام

    همانطور که می‌دانی، تو را آگاه کرد که زندانی شدن چقدر مصیبت بار است و گفت که گول دام‌هایی که وجود دارد را نخوری.

  32. آموخت همی که تا توانی

    بیگاه مپر ببرزن و بام

    به تو آموزش داد که تا جایی که امکان دارد، در وقت نامناسب در محله و پشت بام پرواز نکن.

  33. هنگام بهار زندگانی

    سرمست براغ و باغ مخرام

    در هنگام بهار زندگی (جوانی) سرخوشانه در بیشه زار و باغ جولان نده.

  34. کوشید بسی که در نمانی

    روز عمل و زمان آرام

    بسیار کوشش کرد تا در روز کار و زمان استراحت، درمانده نشوی.

  35. برد اینهمه رنج رایگانی

    چون تجربه یافتی سرانجام

    اینهمه به رایگان رنج برد تا اینکه دست آخر تجربه پیدا کردی.

  36. رفت و بتو واگذاشت این کار

    رفت و این کار را به تو محول کرد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (18000 تومان)
ای مرغک

  • چمیدن-مخرام

    خرام
    خرامیدن
    خرامان
    چمان
    چمیدن
    راه رفتن و رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد.
    وفای به عهد
    مهمانی و ضیافت
    هرچیز خوش
    نوید و مژدگانی
    هدیه و پیشکش