کاربردهای خرام
-
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
-
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
-
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی گردد چمان ابرو
-
ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن
تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت
-
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
-
با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک
عیبت آنست که بی مهرتر از فاخته ای
-
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
-
در بارگاه خاطر سعدی خرام اگر
خواهی ز پادشاه سخن داد شاعری
-
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
-
این همه جلوه طاووس و خرامیدن او
بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی
-
تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چمیدن آموز
-
هنگام بهار زندگانی
سرمست براغ و باغ مخرام
-
عجب آنکه غراب از مجاورت طوطی هم بجان آمده بود و ملول شده لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید و دستهای تغابن بر یکدیگر همی مالید که این چه بخت نگونست و طالع دون و ایام بوقلمون لایق قدر من آنستی که با زاغی بدیوار باغی بر خرامان همی رفتمی