-
-
ای یار جفاکرده پیوندبریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
-
ای یاری که ستم کردهای و عهد و پیمان را شکستهای! این بود وفاداری و عهد و پیمانی که از تو ندیدیم.
-
-
-
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
-
از بس در کوی تو بودهام، شهره عام شدهام و با این همه، از دیدن چهره تو محروم هستم. همانند گرگی هستم که دهان او آلوده به خون یوسف است اما به واقع یوسف را ندریده است.
-
-
-
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
-
ما هیچ نصیبی از تو نیافتیم و همه مردم شهر داستان مجنونی که به وصال لیلی نرسیده است را تعریف کردند.
-
-
-
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
-
در خواب و رویا، لبان شیرین آن گلاندام را گاز زدهام. از خواب دیدن چیزی بجز تاسف و حیرت و حسرت حاصل نمیشود.
-
-
-
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
-
در راه رسیدن به تو تلاش بیهوده بسیاری انجام دادیم. همانند کودکی که بیهوده به دنبال گنجشک پریده میدود (تا او را بگیرد ولی هرگز موفق نمیشود او را بگیرد)
-
-
-
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
-
تنها با کمک ابروان منحنی خود (که همانند کمان پرتاب کننده مهره است) توانستی دل صاحب نظران را همانند پرندهای شکار کنی.
-
-
-
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
-
خم شدن تو شبیه خرامیدن طاووس است. غمزه تو همانند نگاه آهوی فراری است.
-
-
-
گر پای به در می نهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
-
اگر پایم را از در بیرون بگذارم، راهی برای بیرون رفتن از شیراز برای من وجود ندارد چرا که تو به دور من حلقهای کشیدهای و من را درون این حلقه گرفتار کردهای
-
-
-
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعاگفته و دشنام شنیده
-
نمیتوان با دستان بلوری تو زورآزمایی کرد. ما رفتیم در حالی که داشتیم برایت دعا میکردیم و از زبان تو دشنام میشنیدیم.
-
-
-
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس بازکند روی تو دیده
-
اگر در حالی که سعدی یک بار چهره تو را دیده است، به چهره کس دیگری نگاه کند، (دعا میکنم که) چشمانش دیگر روی تو را نبیند.
-
ای یار جفاکرده پیوندبریده
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-یار-جفاکرده-پیوندبریده
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
غمزت
- غمزه
- اشاره با چشم و ابرو
- پلک زدن از روی ناز و کرشمه
- در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
- دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
خرامیدن
- خرام
- خرامیدن
- خرامان
- چمان
- چمیدن
- راه رفتن و رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد.
- وفای به عهد
- مهمانی و ضیافت
- هرچیز خوش
- نوید و مژدگانی
- هدیه و پیشکش