-
-
قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی
-
هنگامی که تو وارد گلزار میشوی، گل از سکه میافتد. هنگامی که تو میخندی و سخن میگویی، آبروی شیرین میرود.
-
-
-
این همه جلوه طاووس و خرامیدن او
بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی
-
اگر تو شروع به حرکت کنی، دیگر طاووس اینقدر جلوه گری نخواهد کرد و اینچنین با ناز و تکبر راه نخواهد رفت.
-
-
-
چند بار آخرت ای دل به نصیحت گفتم
دیده بردوز نباید که گرفتار آیی
-
ای دل! آخر چقدر تو را نصیحت کردم که چشمت را ببند، نباید گرفتار شوی
-
-
-
مه چنین خوب نباشد تو مگر خورشیدی
دل چنین سخت نباش تو مگر خارایی
-
ماه اینقدر زیبا نیست، تو حتما خورشید هستی. دل اینقدر سخت نیست، تو حتما سنگ خارا هستی!
-
-
-
گر تو صد بار بیایی به سر کشته عشق
چشم باشد مترصد که دگربار آیی
-
اگر صد بار هم بالای سر کشته عشقت حاضر شوی، عاشق باز هم چشم انتظار است که یک بار دیگر بیایی
-
-
-
سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهیست
من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی
-
در برابر شمشیر تو، سپر گرفتن نهی شده است. اگر تو به جنگ من بیایی، من با تو دشمنی نخواهم کرد.
-
-
-
کس نماند که به دیدار تو واله نشود
چون تو لعبت ز پس پرده پدیدار آیی
-
کسی وجود ندارد که پس از اینکه تو ای زیبارو از پشت پرده پیدا شدی، با دیدن تو شیفتهات نگردد.
-
-
-
دیگر ای باد حدیث گل و سنبل نکنی
گر بر آن سنبل زلف و گل رخسار آیی
-
ای باد! اگر بر آن موهای همچون سنبل و چهرهی همچون گل، گذر کردی، دیگر از گل و سنبل سخن نخواهی گفت.
-
-
-
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
-
دلم میخواهد که کسی جز من تو را دوست نداشته باشد. حیف است که تو در خیال نامحرمان ظاهر شوی.
-
-
-
سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد
به چنین صورت و معنی که تو می آرایی
-
ای سعدی! اینگونه که تو سخنانت را با ظاهر و باطن زیبا میآرایی، سخنانت دلهای زیادی را خواهد ربود.
-
قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/قیمت-گل-برود-چون-تو-به-گلزار-آیی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
گل
- گل
-
-
- هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
شیرین
- شیرین
-
- از ملکههای پرنفوذ ساسانی و از معشوقههای مشهور و کامروای ادب فارسی است. او محبوبترین همسر خسرو پرویز شاهنشاه مقتدر ساسانی بوده است. مطابق روایات، سخت زیبا و مورد مهر و پرستش خسرو پرویز بود.
شیرین
- ماجرای خسرو و شیرین و فرهاد
-
-
- در ادبیات کهن و نوی فارسی، به کرات به داستان مثلث عشقی میان خسرو (خسرو پرویز پادشاه ساسانی) و شیرین (شاهزاده ارمنی) و فرهاد (مهندس و سنگ تراشی که شیفتهی شیرین شد) اشاره شده است.
خرامیدن
- خرام
- خرامیدن
- خرامان
- چمان
- چمیدن
- راه رفتن و رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد.
- وفای به عهد
- مهمانی و ضیافت
- هرچیز خوش
- نوید و مژدگانی
- هدیه و پیشکش
مگر
- مگر
- همانا، قطعاْ
تیغ
- تیغ
- شمشیر، هر چیز برنده
لعبت
- لعبت
- بازیچه، عروسک
- معشوق، بت، دلبر
واله
- واله
- حیران، سرگشته
- عاشق
سنبل
- سنبل
-
- گیاهی است از تیره ٔ سوسنی ها جزو تک لپه ای ها با جام و کاسه ٔ رنگین و دارای گلهای بنفش خوشه ای است و چون زود گل میدهد و گلش زیبا و خوشرنگ و خوش بو است مورد توجه است و جزو گیاهان زینتی است
- خوشه
- مجازاْ به معنی زلف
اغیار
- اغیار
- جمع غیر، بیگانگان، نامحرمان
انفاس
- انفاس
- جمع نفس
- دمها. نفسها. روانها. آوازها. سخنها