کاربردهای شیرین-معشوقه
-
فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتاد
-
یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
-
اجازت داد شیرین باز لب را
که در گفت آورد شیرین رطب را
-
قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی
-
عقل باری خسروی می کرد بر ملک وجود
باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست