چونست حال بستان ای باد نوبهاری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چونست-حال-بستان-ای-باد-نوبهاری

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

 

  1. چونست حال بستان ای باد نوبهاری

    کز بلبلان برآمد فریاد بی قراری

  2. ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن

    مرهم به دست و ما را مجروح می گذاری

  3. یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل

    ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری

  4. هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد

    چون بر شکوفه آید باران نوبهاری

  5. عودست زیر دامن یا گل در آستینت

    یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری

  6. گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت

    تو در میان گل ها چون گل میان خاری

  7. وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو

    این می کشد به زورم وان می کشد به زاری

  8. ور قید می گشایی وحشی نمی گریزد

    دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری

  9. ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی

    چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

  10. عمری دگر بباید بعد از فراق ما را

    کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری

  11. ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت

    باطل بود که صورت بر قبله می نگاری

  12. هر درد را که بینی درمان و چاره ای هست

    درمان درد سعدی با دوست سازگاری

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

  • بلبلان

    عندلیب
    هزاردستان
    بلبل
    مرغ چمن
    مرغ سحر
    هزار
    پرنده ایست جزو راسته ٔ گنجشکان متعلق به دسته ٔ دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه ٔ گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد
  • شیرین

    شیرین
    از ملکه‌های پرنفوذ ساسانی و از معشوقه‌های مشهور و کامروای ادب فارسی است. او محبوب‌ترین همسر خسرو پرویز شاهنشاه مقتدر ساسانی بوده است. مطابق روایات، سخت زیبا و مورد مهر و پرستش خسرو پرویز بود.
  • مشک

    مشک
    مشکین
    ماده‌ای خوشبو و سیاه رنگ که از ناف آهوی خطائی بدست می‌آید.
  • گل

    گل
    هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
  • کمند

    کمند
    دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
  • فراق

    فراق
    جدایی و دوری (از یار)
  • صوفی

    صوفی
    پشمینه پوش
    پیرو طریقه تصوف