-
-
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
-
خوشا به سعادت من که تو برای سلام گفتن به پیشم آمدی. خوش آمدی و بر تو سلام و نیکی
-
-
-
قیام خواستمت کرد عقل می گوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
-
میخواستم که در برابرت بایستم اما عقلم به من میگوید که این کار را نکن چرا که در حضور سرو ایستادن مودبانه نیست
-
-
-
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
-
اگر میخواهی که بازار شکر کساد شود، سخن بگو. و اگر میخواهی سرو خجالت بکشد، خرامان راه برو.
-
-
-
تو آفتاب منیری و دیگران انجم
تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
-
تو خورشید نوربخش هستی و دیگران ستارگان هستند. تو روان پاک هستی و مردم روزگار جسمهایی بیش نیستند.
-
-
-
اگر تو آدمیی اعتقاد من اینست
که دیگران همه نقشند بر در حمام
-
اگر تو انسان هستی، من اعتقاد دارم که سایرین همگی نقاشیای بر در حمام هستند
-
-
-
تنک مپوش که اندام های سیمینت
درون جامه پدیدست چون گلاب از جام
-
لباس نازک نپوش چرا که بدن سفیدت از میان لباس پیدا است همانگونه که گلاب از میان شیشه گلاب پیداست.
-
-
-
از اتفاق چه خوشتر بود میان دو دوست
درون پیرهنی چون دو مغز یک بادام
-
اتفاقاً چقدر بهتر است که کمر دو دوست درون یک لباس باشند همانگونه که دو مغز بادام درون یک پوسته بادام هستند.
-
-
-
سماع اهل دل آواز ناله سعدیست
چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام
-
سماع اهل دل، آواز ناله سعدی است. وقتی که آواز سعدی باشد، دیگر جایی برای زمزمه بلبل و ناله کبوتر باقی نمیماند.
-
-
-
در این سماع همه ساقیان شاهدروی
بر این شراب همه صوفیان دردآشام
-
در این سماع، همگی ساقیان زیبارو هستند. پیش این شراب، همه صوفیان ولع شراب دارند.
-
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/زهی-سعادت-من-کم-تو-آمدی-به-سلام
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
زهی
- زهی
- آفرین . احسنت
- افسوس . آه . دریغا
الاکرام
- اکرام
- الاکرام
- بزرگداشت
- نیکی، احسان
سرو
- سرو
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
قیام
- قیام
- ایستادن
بخرام
- خرام
- خرامیدن
- خرامان
- چمان
- چمیدن
- راه رفتن و رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد.
- وفای به عهد
- مهمانی و ضیافت
- هرچیز خوش
- نوید و مژدگانی
- هدیه و پیشکش
حمام
- حمام
- کبوتر
جام
- جام
- پیاله آبخوری، پیاله شرابخوری
- آیینه شیشهای، شیشههای رنگی
- جام جم: جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
تنک
- تُنُک
- تَنُک
- نازک و لطیف
- کم و اندک
- رقیق
- سست
- نرم
- کم عمق
عندلیب
- عندلیب
- هزاردستان
- بلبل
- مرغ چمن
- مرغ سحر
- هزار
- پرنده ایست جزو راسته ٔ گنجشکان متعلق به دسته ٔ دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه ٔ گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد
سماع
- سماع
- شنیدن
- آواز، سرود
- وجد و سرور و شادی و پایکوبی صوفیانه
سجع
- سجع
- ناله کبوتر
شاهدروی
- شاهد
- خوبروی، زیبا چهره
ساقیان
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
دردآشام
- دُرد
- ته نشین، رسوب، تیرگی (شراب و روغن و ...)
- مطلق شراب