سماع

سماع
شنیدن
آواز، سرود
وجد و سرور و شادی و پایکوبی صوفیانه
1

کاربردهای سماع

  • سروبالای من آن گه که درآید به سماع

    چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد

  • جوانی باز می آرد به یادم

    سماع چنگ و دست افشان ساقی

  • شراب خورده معنی چو در سماع آید

    چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست

  • سماع اهل دل آواز ناله سعدیست

    چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام

  • در این سماع همه ساقیان شاهدروی

    بر این شراب همه صوفیان دردآشام

  • من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

    که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

  • روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

    در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

  • سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی

    صبحی چو در کناری شمعی چو در میانی

  • مطربان رفتند و صوفی در سماع

    عشق را آغاز هست انجام نیست

  • از هزاران در یکی گیرد سماع

    زانکه هر کس محرم پیغام نیست

  • که نه امشب آن سماعست که دف خلاص یابد

    به طپانچه‌ای و بربط برهد به گوشمالی

  • یا رسیلی بود اسرافیل را

    کز سماعش پر برستی فیل را

  • دگر بخفیه نمی بایدم شراب و سماع

    که نیک نامی در دین عاشقان ننگست

  • جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع

    اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست

  • زاهدی در سماع رندان بود

    زان میان گفت شاهدی بلخی